خلاصة:
علامه اقبال لاهوری (1317 ـ 1256) تحت تأثیر اوضاع نابهنجاری که گریبانگیر جهان اسلام شده بود و نیز با آگاهی و درک عمیقی که از مبانی فکری دنیای شرق و غرب داشت خود را متعهد به سرنوشت انسان مسلمان میدانست. مهمترین سؤالاتی که این مقاله بر آن است تا بدانها پاسخ دهد، عبارتند از: علامه اقبال چه عواملی را موجب توسعهنیافتگی مسلمانان میداند؟ راهکارهای وی برای برونرفت مسلمانان از این توسعهنیافتگی چیست؟ آیا میتوان واقعیتهای موجود در کشورهای مسلمان عصر حاضر را با اندیشههای اقبال تفسیر کرد و آیا میتوان جامعه ایدهآل اقبال را در شرق یافت؟ چارچوب نظری تحقیق ملهم از مکتب وابستگی بهخصوص نظریات پل باران است. روش پژوهش کتابخانهای است. در این مقاله عوامل توسعهنیافتگی مسلمانان در قالب دو بخش درونی و بیرونی و راهکارهای رهایی در دو سطح کلان و خرد تقسیمبندی شدهاند.در میان روایات، دستهای از روایات یافت میشود که شامل صلح امام حسن× از زبان پیامبر است که در مجموعههای روایی اهلسنت به صورت گسترده انعکاس یافته است. براساس این روایات، رسول خدا| از صلح میان دو گروه بزرگ از مسلمانان بهوسیله امام حسن× خبر داده است و این پیشگویی در سال 41 هجری که به «سال جماعت» شهره شد، به وقوع پیوسته است. در این مقاله با هدف دستیابی به میزان صحت و سقم این روایت، ابتدا اسناد حدیث و مسیر نقل آن پیگیری شده و سرنخ و منشأ حدیث را در مجامع اهلسنت و راوی اصلی آن را حسن بصری (م. 110 ق) شناسایی کرده است. آنگاه با به کارگیری معیارهای نقد متون، متن حدیث مذکور، نقادی شده و آن را موافق اندیشهها و ایدههای صلحگرا و صوفیانه حسن بصری یافته و به این نتیجه رسیده است که حدیث یادشده افزایش و توسعه یافته و بخشهایی از آن مخدوش است.
ملخص الجهاز:
"وی همچنین به استثمار اقتصادی ملل مسلمان اشاره دارد که غرب با ترفندها و دسیسههای گوناگون، منابع و کالاهای موجود در این کشورهایی را میرباید و اقتصاد کشورهای آنان را متزلزل میکند: امتی بر امت دیگر چرد دانه این میکارد، آن حاصل برد 2 *** قالی از ابریشم تو ساختند باز او را پیش تو انداختند 3 اقبال پس از مشاهده آثار شوم استعمار مصمم گردید که وارد سیاست شود و مسلمانان هند را رهبری کند.
2 پس بررسی جایگاه علم طب در طبقهبندی علوم در تمدن اسلامی ضرورت دارد؛ زیرا از طرفی دانش طب حداقل در سه قرن اول تمدن اسلامی، محتوا و ماهیتی تقریبا غیر اسلامی داشته و از یونان و ایران باستان متاثر بوده است و ابا توجه به جامعه نوپای اسلامی، باید این دانش نیز جایگاه خود را در سلسله مراتب معرفتی مییافت.
7 در این نگرش برای کسب علم طب، دانشجو ملزم است برتری و اولویت واجب عینی را بر یادگیری علم طب همواره حفظ و سیر تدریجی در خواندن علم طب را رعایت کند؛ زیرا علم طب خود از نظر برتری، نسبت به دیگر علوم واجب کفایی، مراتب گوناگونی دارد.
البته هر دو شاخۀ طب، علماند به این معنا که هر دو با تعلیم و تربیت حاصل میشوند و هدف نیز از تعلیم طب علمی (نظری) تنها آشنایی «بدون قصد مباشرت عمل» است، مانند علم به امور طبیعیه و علم به احوال بدن انسان، مثل علم به اقسام تبهای اصلی سهگانه و طب عملی آموختن و آشنایی با «کیفیت عمل است برای مباشرت آن، نه نفس مباشرت»، مانند علم حفظ الصحه و علم به کیفیت معالجه امراض، مانند فصد کردن."