خلاصة:
چرچیل نخست وزیر وقت انگلیس در ١٩٣٩ چنین ابراز نمود که "اقدامات روسیه قابل پـیش بینی نیست . چون روسیه معمایی است که به طور اسرارآمیزی در یک راز پیچیده است ". برخـی از نخبگان سیاسی ایران نیز روسیه را متحد غیرقابل اعتماد معرفی می نمایند که تا حد زیادی نشـان و ترجمانی از گزاره چرچیل در فرهنگ ایرانی است . پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ١٩٩١، و تولد روسیه ، اندیشه و رویکرد این کشور در بعد سیاست خارجی از سه دوره عبور نموده است . این دوره ها عبارتند از "رویکرد همکاری با غرب "، "رویکرد ادغام گرایی در غرب " و نهایتا سیاست نگاه به شرق که در قالب "رقابت جدید" با غرب در سال ١٩٩٩ پس از مداخله نظامی ناتو در یوگسلاوی سابق و به بازی نگرفتن روسیه در آنجا ادامه می یابد. مقاله حاضر کنکاشی است درمورد سیاست خـارجی روسـیه و دوره هـای مختلـف آن کـه خواهـان شناسایی خود به عنوان قدرت دوم جهانی از سوی غرب میباشـد. غـرب و در راس آن ایـالات متحـده آمریکا علاقه ای به شناسایی روسیه به عنوان قدرت دوم جهان ندارد و این نقش را به رسمیت نمی شناسد.
Prime Minister of Great Britain Winston Churchill said in 1939 that "I cannot forecast to you the action of Russia. It is a riddle, wrapped in a mystery, inside an enigma". Some of the Iranian political elites consider Russia as an un-reliable ally for Iran whichlargelyoverlapsthatofChurchillspokeinPersian culture. Since the dissolu7on of Soviet Union in 1990s and the rise of Russia, Moscow has been experiencing three foreign policy orientations: “cooperative approach to the West”, “integrated approach to the West” and “look east policy”. Indeed, NATO’s military intervention in the formerYugoslav and ignoring the interests of Russia lead this country with a new compe77on in its foreign policy against the Western countries in 1999. This article deals with the Russian foreign policy outlooks to win the West’s legitimization as the second great power in the world. Western Countries particularly united States are not interested in recognizing Russia as the world’s second great power.
ملخص الجهاز:
"در ایـن چارچوب شاید بتوان اولویت های سیاست خارجی روسیه در دوران جدید پوتین را در اصول ذیل خلاصه کرد: ١ – افزایش نقش روسیه در روند حل و فصل مسایل بین المللی ٢ – تغییر جهت گیری سیاست خارجی روسیه از غرب (اروپا و آمریکا ) به سـمت شرق (منطقه اوراسیا، آفریقا و آمریکای لاتین ) ٣– عبور از مفهوم دشمن در سیاست امنیتی و خارجی و استفاده از مفاهیم رقابت و همکاری در برابر غرب ٤ – کنار گذاشتن مفهوم نظام تک قطبی و اصالت دادن به چند جانبه گرایی بین المللی ٥- مشارکت فعال روسیه در چارچوب نظـم نـوین جهـانی وممانعـت از الگوهـای رفتاری یک جانبه گرا سیاست خارجی روسیه اگرچه در دهه گذشته با فراز و نشیب های بسیاری مواجـه بوده ، اما به طور حتم نمی توان نقش پوتین به عنوان قوام دهنده سیاست خارجی جدید روسیه را از نظر دور داشت .
پوتین ایده چند جانبه گرائی را در چهارچوبی جدید، به ویـژه پـس از آغـاز جنـگ عراق و با توجه به تحولات جدید عرصه بین الملل از جمله اصرار آمریکا برای تثبیـت نظام تک قطبی ، موج دوم گسترش ناتو به شرق ، کاهش نقش سازمان ملـل و بـه علـت نبود توجه قدرت های غربی به ملاحظات مسکو در دسـتور قـرار داد.
به عقیده پوتین نیز هر چند ممکن بود برخی مـردم و نخبگـان سیاسـی بـا رویکـرد همکاری جویانه او با غرب موافق نباشند، اما همچنان که واقعیت جایگاه محدود روسیه در عرصه بین الملل بهتر درک می شد، به همان میزان از علاقمندی آنها به درگیـری در این عرصه نیز کاسته می شد(١٠٠ ,٢٠٠٢ ,Masha) نتیجه گیری پوتین با تأکید بر توسعه مفهوم سیاست خارجی و امنیتی روسیه به ابعاد «سـخت » و «نرم » بر این باور بود که فرصت ها و تهدیدهای ملی در طیفی وسیع از موضوع ها قابل تفکیک است ."