خلاصة:
سوئینبرن ، فیلسوف دین معاصر، در آثار خود تلاش کرده است تـا تقریـر جدیـدی از براهین اثبات وجود خدا ارائه دهد. وی قبل از پرداختن به این براهین ، ابتدا به تبیـین صفات خداوند پرداخته است ؛ سرمدیت ، قدرت ، علـم ، خیریـت ، تشـخص و اختیـار از جمله صفاتی است که او به تحلیل آنها پرداخته و گاه تبیین های منحصر به فـردی از آنها ارائه نموده است . تقسیم صفات به دو گروه اصلی و اسـتنتاجی ، تصـریح بـه عـدم تعلق قدرت مطلق خداوند به محالات ذاتی ، و تأکید بر علـت محدثـه و مبقیـه بـودن خداوند نسبت به عالم و اختیار خداوند، از مهم ترین نکاتی است که وی در باب صفات خدا بیان کرده است . بیشتر دیدگاه های وی با نگرة فلاسفه اسلامی در ایـن خصـوص منطبق است ؛ اما عدم بحث مبسوط از صفات اسـتنتاجی ، عـدم توانـایی وی بـر حـل شبهه علم ازلی خداوند به افعـال اختیـاری انسـان و عـدم پـذیرش معنـای دقیـق از سرمدیت ، مهم ترین اشکالات وی در باب تبیین صفات خداوند است . در این پـژوهش با بازخوانی تبیین های سوئینبرن از این صفات ، به ارزیابی و نقد آنها خواهیم پرداخت .
Swinburne، philosopher of the contemporary religion، has made attempts in his works to propose a new expression of the arguments in proving existence of God. Before dealing with these arguments، he has dealt with explication of the Gods attributes. Eternity، power، knowledge، goodness، distinction power، and free will are among the attributes being analyzed by him and sometimes he has proposed unique explications about them. Dividing the attributes into two main and deductive groups، stipulating that the absolute power of God does not belong to the intrinsic impossibilities، and emphasizing on the absolute causality of God in relation to the world and Gods free will are among the most important points that he has mentioned about Gods attributes. Most of his viewpoints in this regard conform to the viewpoint of Islamic philosophers; however، lack of a detailed account of deductive attributes، his inability to solve the doubt of Gods eternal knowledge to human free will activities and unacceptance of a precise meaning of eternity are among his most important problems about explaining Gods attributes. Reviewing Swinburnes explanations from these attributes in this study، we will evaluate and criticize them.
ملخص الجهاز:
"البته تصمیم های خداونـد تنهـا نتیجـه انتخاب خود اوست که انتخاب او هم معلول علتی به جز خودش نیسـت ؛ چراکـه ـ همـان طـور کـه در ادامـه خواهد آمد ـ خداوند «مختار مطلق » است ؛ (٩٨ :Ibid) اما سوئینبرن در کتاب انسجام خداباوری تلاش می کنـد این صفت را با توجه به جسمانی نبودن (مجرد بودن خداوند) تعریف نموده ، منظورش از این صـفت آن اسـت که خداوند در عین جسمانی نبودن ، می تواند همچون یک انسان با مخلوقات خـود، ازجملـه انسـان هـا رابطـه شخصی برقرار نماید: یعنی خداوند در عین حال که موجودی جسمانی نیست ، همیشه به دعاهای ما گوش می کنـد و گاهی اوقات آنها را مسـتجاب مـی کنـد.
همچنین به شبهه تعلق علم ازلی خداوند به افعال اختیاری انسان ، پاسخی نقضـی هـم داده شـده اسـت ؛ اینکه اگر علم ازلی و پیشین خداوند سرچشمه جبری بودن افعال انسان هـا باشـد، خداونـد نیـز فاعـل مختـار نخواهد بود؛ زیرا همان گونه که خداوند از ازل بر افعال انسان ها عالم و آگاه است ، بـر افعـال خـود نیـز علـم و آگاهی دارد و در این صورت ، اگر علم ازلی مایه سلب اختیار و مجبور بودن فاعل است ، باید خدا را نیز فاعل و آفریدگار مجبور بدانیم ؛ درحالی که خود کسانی که معتقد به مجبور بودن انسان هسـتند، نیـز خداونـد را فاعـل مختار می داند: «بنابراین علم دخالتی در وجوب یا امتناع فعل و سلب قدرت و اختیار از آن نـدارد، وگرنـه لازم می آید که خداوند فاعل مختار نباشد»."