خلاصة:
گونهشناسی ادبی یا نظریۀ انواع ادبی یکی از نظریات مطرح در حوزۀ نظریۀ ادبی است که در حیات حدودا دوهزار و چهارصد سالۀ خود محمل مناقشات، رد و قبولها و جرح و تعدیلهای فراوانی بودهاست. در این مناقشات و مجادلات مسائل و مباحث مختلفی مطرحشده که سبب گسترش، تعمیق و امروزه تثبیت این نظریه شدهاست. این مقاله بر آن است تا از انبوه مباحث مطرح در این نظریه به مسائلی بپردازد که توجه به آنها در مطالعات گونهشناسانۀ ادبیات فارسی ضروری است؛ مسائلی چون: تعریف نوع ادبی، رابطۀ نوع ادبی با آثار ادبی، انواع انواع ادبی (انواع بنیادی)، قراردادهای نوع، نوع ادبی و ایجاد انتظارات، میزان رعایت قراردادهای نوع، نوع ادبی و بینامتنیت، زمانمندی انواع ادبی، نوع ادبی و فرهنگ، نوع ادبی و تاریخ ادبیات، دور در گزینش انواع ادبی، و تعریف و نامدهی انواع ادبی. این مقاله ضمن طرح این مباحث، به نقد رویکرد سنتی نظریۀ انواع ادبی فارسی پرداخته و ضرورت اتخاذ رویکرد جزئینگرانه به انواع ادبی را متذکر می-شود.
Genology or genre theory is one of the oldest، most controversial and most problematic branches of literary theory. Approximately two thousand four hundred years in the life of this theory، many controversies surrounding the concept of genre has been and in these controversies، different problems and issues have been raised. Among the many topics of the theory، this article will talk about the issues that need attention in generic studies of Persian literature; such as the definition of the genre، genre and literary works، types of genres (the main forms)، generic conventions and expectations، measure of regard to conventions، genre and intertextuality، genre and time، genre and cultures، genre and literary history، the vicious circle in the selection of genres، and definition and naming of genres. The article also criticizes the traditional approach to genre theory in Persian literature and notes the necessity of retrospective component approach to literary genres.
ملخص الجهاز:
امروزه، نظریۀ ژانر1 که بهعقیدۀ برخی محققان، شاید مسئلهآفرینترین نظریۀ ادبی مدرن بوده باشد (Duff, 2000: 1)، جایگاه خود را یافته و نهتنها در ادبیات و هنرهای دیگر مانند نقاشی، موسیقی و سینما، بلکه در تعلیم و تربیت، علوم سیاسی، مطالعات تاریخی و مذهبی، مطالعات زنان، مطالعات تطبیقی و مطالعات فرهنگی نیز مورد توجه است (همان، 16).
در این مقاله، ضمن طرح برخی مباحث نظریۀ انواع ادبی، توجه محققان ادبیات فارسی را به این مسئله جلب میکنیم که میتوان با رهایی از تفکر سنتی حاکم بر نظریۀ انواع ادبی- که میکوشد تمام متون ادبی را در قالب سه دستۀ کلی حماسی، غنایی و تعلیمی تقسیمبندی کند- و با اتخاذ رویکردی جزئینگرانه به ادبیات، متون ادبی مشابه را در دستههایی جزئیتر و چهبسا با عناوینی ناشناختهتر ردهبندی کرد که به همة مشخصات آن متون نظر دارند و به شناخت بهتر آنها کمک میکنند.
مسئلة دیگر درباب این تقسیمبندی آن است که همۀ معتقدان به این دستهبندی، آن را مبتنی بر موضوع، محتوا، معنا یا حوزۀ اندیشگی و عاطفی آثار ادبی (شفیعی کدکنی، 1352: 97 و 99؛ رستگار فسایی، 1373: 156؛ پورنامداریان، 1386: 7) و «دور از توجه به شکل ظاهری و چندوچون وزن و قافیه» (شفیعی کدکنی، 1352: 99) دانستهاند؛ درحالی که اگر بهگفتۀ ایشان، این تقسیمبندی را ازآن ارسطو بدانیم، معیار ارسطو برای تقسیمبندی انواع شعر- که بهزعم او محاکات و تقلیدی از طبیعت بهشمار میرود- سه چیز است: 1.