خلاصة:
مرگ یکی از ناگشودهترین رازهایی است که انسان با آن روبهروست؛ بنابراین همواره جزء دغدغههای دانشمندان بزرگ و آموزههای اصلی ادیان الهی بوده است. آگوستین از بزرگانی است که دربارۀ مرگ و چیستی آن اندیشیده و سخن گفته است. در تعریف آگوستین از مرگ با یک تعریف معین روبهرو نیستیم. وی فیلسوفی افلاطونی است؛ بنابراین مرگ را جدایی نفس از بدن میداند؛ ولی در جایگاه یک متکلم، مرگ را نتیجۀ گناه و دوری از خدا میداند. در آثار آگوستین برای مرگ طبیعی و مرگ ارادی که در زندگی خود وی ظهور بارزی دارد، ویژگیهای خاصی میتوان یافت. آگوستین کوشیده است تا چیستی و اقسام مرگ را بشناسد و بشناساند؛ با این حال گفتههای او بیانگر ناتوانی در شناخت این معمای بزرگ هستی است و ناگزیر آرزو میکند کاش آدم و حوا ما را در این دنیا گرفتار این مسئله نمیکردند.
ملخص الجهاز:
آگوستين معتقد است نخستين انسان ها يعنی آدم و حوا چنان آفريده شده بودند که اگر گناه نمیکردند، هيچ مرگی به سراغشان نمیآمد؛ ولی پس از ارتکاب گناه با مرگی مجازات شدند که هرکس از نسل آنان پديد آمد، نيز با همان مرگ مجازات شد.
دلايل آگوستين برای اتخاذ چنين موضعی عمدتا درون دينی و مبتنی بر حجيت کتاب مقدس و سنت ايمان مسيحی است ؛ بنابراين مرگ جسمانی چيزی نبود که از آغاز بر پايه قانون طبيعت لازمه طبيعت انسان باشد، بلکه بعد از گناه نخستين آدم و حوا به صورت موروث به فرزندان آنان نيز منتقل شد و گرفتار شدن به اين وضعيت از قبل به انسان هشدار داده شده بود؛ ولی انسان با ترجيح دادن خواست خود بر خواست خدا، خود را لايق اقسام مرگ ، از جمله مرگ جسمانی کرد.
در اين صورت نفس با آن که جاودانه است و هيچ وقت حتی زمانی که اسفبارترين زندگی را هم داشته باشد، از حيات خالی نمیشود؛ چون بدون خداست ، مرده به شمار میرود؛ اما زمانی که خواسته ها و خواهش های انسان که متوجه دنيا و جهان است به سمت خداوند جهت دهی و به خواسته های الهی تبديل شوند، انسان از اين مرگ رهايی میيابد و بدين سان به حيات الهی زنده میشود.
آگوستين نيز هرچند مرگ را بد و مجازات گناه میداند گاه نيز مرگ را راهی برای وصال معشوق و رهايی جان از بند و قفس تن میداند و از آن جا که به دست آوردن دوستی خداوند را بسی عزيزتر از خود زندگی میداند، مرگ وسيله ای میشود که به کمک آن میتواند جمال حق را که هميشه حاضر است و هرگز به آينده و يا گذشته تعلق ندارد مشاهده کند [٤، ص ٣٨٤ـ٣٩٨].