خلاصة:
تفسیر عرفانی یکی از قدیمیترین گونههای تفسیری است. جهانبینی مخصوص عرفا و سبک خاص نگارشی ایشان موجب شده این گونهی تفسیری در دوران مختلف و از ابعاد متنوع مورد نقد قرار بگیرد. این تنوع انتقادات ریشهیابی به جا بودن یا صحیح نبودن انتقادات را کمی دشوار مینماید به همین خاطر با گونه شناسی این انتقادات در گام اول میبایست ریشه و منشأ هر انتقادی که در این زمینه مطرح گردیده است را مشخص نمود و در گام بعدی با تحلیل هر کدام از این گونهها اعتبار یا عدم اعتبار آنها را تعیین کرد، تا نهایتا امکان تصمیم گیری نهایی در زمینه داوری در مورد این انتقادات فراهم آید. مقاله پیش رو با توجه به این دو گام به بحث و بررسی انتقادهایی که تاکنون در زمینه تفسیر عرفانی ارائه شده است پرداخته و شیوه نقدی متفاوت را در مواجهه با این تفاسیر پیشنهاد مینماید.
ملخص الجهاز:
در این میان گونه شناسی انتقادات به سبب پراکندگی نقدهایی که توسط عالمان اسلامی مطرح گردیده است امری ضروری به نظر می رسد؛ چون علاوه بر جمع بندی اشکالات ، حایز فوایدی چون تعیین حدود و ثغور اشکال ها، آشنایی با سستی ، قوت و یا مناسب یا نامناسب بودن نقدها و همچنین شناخت نقاط آسیب پذیر مسئله مورد بحث می باشد و با تحلیلی که از مجموع این مسایل می توان ارائه نمود امکان فهم مرز دوری یا نزدیکی تفسیر عرفانی با استانداردهای تفسیری مشخص می گردد.
البته تعریف ارائه شده سعی در جمع آوری کلیه نظرات منتقدان گروه سوم ذیل یک مفهوم واحد را داشت وگرنه یکی از مهم ترین دلایل فراوانی نقدها بر تفسیر عرفانی را می توان در عدم وجود تعریفی واحد از این تفسیر دانست زیرا نه در میان قرآن پژوهان و نه حتی در میان مفسران تفسیر عرفانی تعریفی مشخص و واحد برای آن ذکر نگردیده است (اسعدی و همکاران ، ١٣٨٩، صص ٢٩٩-٣٠١) و همین مسئله خود باعث پدید آمدن تصورات متنوع و به تبع آن انتقادات مختلفی از همان آغاز پیدایش این تفاسیر گردیده است .
اختلاف دیدگاه ها در همین جا ختم نمی شود بلکه تقسیم بندی های فراوانی برای مشخص سازی این گونه تفسیری اتفاق افتاده است ؛ به نحوی که برخی قرآن پژوهان باور به یکسان انگاری تفسیر عرفانی با تفسیر باطنی دارند (عمید زنجانی ، ١٣٧٣، صص ٣١٥- ٣١٦) و برخی دیگر نیز اساس تفسیر عرفانی را برداشت هایی رمزی و کنایی دانسته اند که تعبیرهای سمبولیک موجود در آن حاکی از معانی حقیقی متن قرآنی اند (بلاشر، ١٣٧٤، ص ٢٤٠).