خلاصة:
این پژوهش به بررسی عوامل خانوادگی موثر بر فرار دختران از خانه پرداخته است . جامعه آماری این پژوهش ، دختران فراری و عادی شهر همدان در سال ١٣٩٠، و تعداد نمونه ٦٠ نفر متشکل از ٣٠ دختر فراری و ٣٠ دختر غیرفراری بوده که با روش نمونه گیری در دسترس از مرکز بهزیستی شهر همدان بررسی و تحلیل شده است . گردآوری اطلاعات از طریق پرسشنامه و مصاحبه انجام گرفته است بدین صورت که داده ها از طریق دو پرسشنامه جداگانه در دو مرحله از دختران فراری و غیر فراری تکمیل گردیده است . یافته ها نشان میدهد که عوامل خانوادگی در ایجاد زمینه های فرار دختران از خانه نقش بسزایی ایفا میکند. در این زمینه میتوان گفت که دختران فراری از نظر خانوادگی به علت نفاق ، ناسازگری، اعتیاد والدین ، تشنج در محیط خانوادگی، طرد و تحقیر، کمبود محبت ، سبک تربیتی نادرست ، از هم گسیختگی خانواده، عدم مراقبت و بیتوجهی والدین و سرپرستان نسبت به دختران، ترس از تنبیه و پایگاه اجتماعی نامناسب به فرار از خانه اقدام کرده اند.
ملخص الجهاز:
در این زمینه میتوان گفت که دختران فراری از نظر خانوادگی به علت نفاق ، ناسازگری، اعتیاد والدین ، تشنج در محیط خانوادگی، طرد و تحقیر، کمبود محبت ، سبک تربیتی نادرست ، از هم گسیختگی خانواده، عدم مراقبت و بیتوجهی والدین و سرپرستان نسبت به دختران، ترس از تنبیه و پایگاه اجتماعی نامناسب به فرار از خانه اقدام کرده اند.
هر چند آمار و ارقام دقیقی در دست نیست ، اخبار و جراید و مطبوعات از روند رو به رشد این آسیب اجتماعی ، کاهش میانگین سنی دختران فراری و ظهور پیامدهای ناگوار آن حکایت میکند طوری که به طور متوسط روزانه ٤٩ مورد فرار از خانه به مرکز ساماندهی کودکان و نوجوانان فراری وابسته به شهرداری تهران گزارش میشود 1 - Trane 2 - Crespi & Sabatelli 3 - Coco & Courtney 4 - Finkelhor 5 - National Network of Runawy 6 - Yates (برزگر، ١٣٨٢).
پژوهشها نشان میدهد فقر اقتصادی ، اعتیاد والدین ، خلأ عاطفی ، شکاف میان دو نسل ، مهاجرت و اسکان غیر رسمی (حاشیه نشینی )، مرحله بلوغ و نوجوانی ، برخورد قهرآمیز والدین با موضوع ارتباط با جنس مخالف ، تهدید به ازدواج اجباری ، تشنج و اختلالهای خانوادگی ، تعرض جنسی و کودک آزاری ، افراط و تفریط دینی ، 1 - Cavilla 2 - Gorgin & Nagel نظارت و کنترل بیش از حد فرزندان توسط والدین از جمله فرار دختران از خانه است (مقیمیفام و سقازاده ، ١٣٨٢؛ خدابخش و همکاران ، ١٣٨٩؛ غریبی ، ١٣٨٦؛ نوابخش و قاید محمدی ، ١٣٨٦).