خلاصة:
در این مقاله سعی شده است جایگاه تاریخی منابع انسانی در تئوریهای رشد و توسعهی اقتصادی و سیر تحول آن تبیین شود. در تئوریهای سنتی رشد و توسعهی اقتصادی انباشت سرمایه، راه حل رفع توسعه نیافتگی کشورها است. در حقیقت در این تئوریها تنها منبع غایی رشد و توسعهی اقتصادی، انباشت سرمایهی فیزیکی در نظر گرفته شده و تنها مشکل رشد اقتصادی نیز فقدان سرمایهی فیزیکی عنوان شده است و عموما عامل انسانی در چنین مدلهایی در درجهی دوم اهمیت قرار دارد. در نظریات جدید اقتصادی، سرمایه و منابع انسانی به عنوان یک عامل موثر در فرایند رشد و توسعه محسوب میشود، به طوری که سرمایهگذاری در منابع انسانی به عنوان یک گام مهم در جهت توسعه مطرح گردید. استفادهی بهینه از نیروی انسانی از طریق فراهم کردن زمینهی افزایش بهرهوری نیروی کار، افزایش سطح کیفیت نیروی کار و مشارکت دادن کلیهی گروههای اجتماعی در امر توسعهی ملی سه هدف عمدهی ذکر شده در تئوریهای جدید منابع انسانی است.
ملخص الجهاز:
در حقیقت در این تئوریها تنها منبع غایی رشد و توسعهی اقتصادی، انباشت سرمایهی فیزیکی در نظر گرفته شده و تنها مشکل رشد اقتصادی نیز فقدان سرمایهی فیزیکی عنوان شده است و عموما عامل انسانی در چنین مدلهایی در درجهی دوم اهمیت قرار دارد.
مفاهیم کلیدی: منابع انسانی، انباشت سرمایه، اقتصاد کلاسیک، اقتصاد نئوکلاسیک، توسعهی دوگانه، برنامهریزی نیروی انسانی، تئوری شکاف، تئوری رخنه به پایین دانشیار دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز مدرس و دانشجوی مقطع دکترای علوم اقتصادی دانشگاه پیام نور مقدمه در اواخر قرن بیستم در حوزهی رشد و توسعهی اقتصادی توجه فزایندهای به مفهوم توسعهی منابع انسانی 1 مبذول گردید، اگر چه اهمیت منابع انسانی در فرایند توسعه بسیار بدیهی به نظر میرسد اما عموما در اکثر تئوریهای سنتی رشد و توسعه به طور فزایندهای نادیده گرفته شده و تأکید اصلی بر انباشت سرمایهی فیزیکی بوده است تا منابع انسانی.
اقتصاددانان نئوکلاسیک مانند مارشال 6 (1890) و جونس 7 (1871) تأکید ویژهای بر نقش انباشت سرمایه در فرایند توسعهی اقتصادی داشتند و بر Human Resource Development Smith Ricardo Malthus Mill Marshal Jevons این باور بودند که ایجاد ابتکار در نیروی کار تنها با استفاده از سرمایه انجام میشود (سرفا 1 ، 1951: 69).
همچنین این رویکرد برای کشورهایی که در آنها منابع طبیعی Myers Maruhnic and Resnick human resources as the wealth of nations کم بوده و سرمایه و تکنولوژی نیز به اندازه کافی وجود نداشته باشد، مناسب است (همان، 1978: 115-114).