خلاصة:
این پژوهش پیرامون «روشهای قرآن در نهادینهسازی اخلاق در جامعه» با روش کتابخانهای، توصیفی و تحلیلی انجام شده است. از ضروریات ایمان پروری انسان، شناخت نوع ارتباط با خداست که با اعتقاد به مبدأ و معاد شروع و با خودسازی، مراحل آن طی و با حب و بغض فیالله به تکامل میرسد. اخلاق توحیدی، مراحل تزکیه را در بر دارد و هدف اصلی اخلاق نیز قرب الهی است تا زمینههای رشد انسان، فراهم و موانع از سر راه برطرف گردد. روش قرآن در تربیت انسان، رسیدن به توحید در زمینة اعتقاد و عمل است تا به عبودیت برسد. روش قرآن بر تشویق قبل از تنبیه تکیه دارد، هرچند هر دو مکمل یکدیگرند و علاوه بر غفلتزدایی، به کمال نفس کمک میکند. معرفی اسوهها در قرآن برای نجات انسان از گمراهی است و الگوی کامل از جمله ویژگیهای اسلام است. آیات قرآن، پیامبران را با دیدة الگو و اسوه مینگرند و به عنوان سرمشق در صفات برجستة خود معرفی میکند. در قرآن، برترین الگوی حسنه، پیامبر(ص) و آنگاه ابراهیم(ع) به عنوان الگو معرفی شده است و داستان برخی از پیامبران و پیشوایان برای پندآموزی نیز آورده شده است.
ملخص الجهاز:
آشـنایی جامعـه بـا پیـام آیات نورانی قرآن و حاکم کردن معارف بنیادین قرآن ، بـه ویـژه اصـول اعتقـادی در آن ، سبب میشود تا نوع نگـاه و فکـر مـردم بـه جهـان اطـراف ایشـان تغییـر یـا تعـدیل یابـد و همچنان که امیرالمؤمنین ، امام علی (ع ) میفرماید: «فکر کردن ، مایۀ رشد است »(خوانسـاری، ١٣٧٣، ج ١: ٣١)، با تفکر رشد کنند و زمینۀ کسب علاقه و ایجاد انگیزه و آنگـاه انتخـاب آگاهانه و عمل آنان به اخلاق حسنه فراهم گردد.
اسـاس معـارف قـرآن ، شناخت خداوند یکتایی است که همۀ کمالات را دارد و کل جهان هستی وابسته و تحـت حاکمیت اوست و انسان و جامعه ای که مؤثر در یکدیگرنـد و ارزش هـای اخلاقـی در آن نیز مایۀ اصلاح فرد و جامعه اسـت و مصـلحت آنهـا در حقیقـت ، از هـم جـدا نیسـت و در صورتی به تکامل و خوشـبختی مـی رسـند کـه ضـمن شـناخت اسـماء و صـفات الهـی، بـا تمسک به قرآن و اهل بیت (ع ) تلاش کنند تا متجلی و متخلق به آن اسماء و صـفات شـوند و از این طریق ، خود را به ذات پاک خداوند نزدیکتر کنند.
پـس در تشکیل جامعه ، خود باید آرمان گرا بود و به روش قرآن عمل نمود؛ به این صورت کـه آگاهیبخشی به درستی و همراه با شفاف سازی و صبر و تحمـل باشـد و وقتـی بـه امضـای عقل و فطرت رسید، تبدیل به ملکه ای راسخ در نفس میشود که راه برای سـاختن خـود و دیگران فراهم می آید، در غیر این صورت ، همان گونه کـه غفلـت دامـن جوامـع منحـرف گذشته را گرفته است و مانع اصلاح و هدایت آنها بود، در هر زمان دیگر نیز فرد و جامعه را به سوی هلاکت و نابودی می کشاند.