خلاصة:
مقاله حاضر میکوشد به بررسی ابعاد گوناگون فکری و فیزیکی زنان در هفتـاد و هشت آیین بومینمایشی و غیر نمایشی که در فرهنگ عامه مردم کمیجان ، میلاجرد و شصت و هفت روستای تابعه ، بـه روش میـدانی در فاصـله سـال هـای ١٣٨٧-١٣٨٣ گردآوری شده ، بپردازد. یافته های پژوهش نشان میدهد که زنان کمیجـان عـلاوه بـر جایگاهی کلاسیک با عنوان پادشاهی خانه (کدبانویی)، که از دوران ایـران باسـتان بـه ارث گرفته اند، در بسیاری از فعالیت های اجتماعی، اعم از کشاورزی، دامداری و اداره امور خارج از منزل ، حضوری قطعی در کنار مـردان دارنـد. امـا از آنجـا کـه در نهـاد فرهنگی روستاهای کمیجان ، تقسیم وظایف زنان و مـردان از دیربـاز وجـود داشـته و زنان به عنوان طیفی از جامعه روستایی، بخش مهمی از حلقه های مشارکت اجتمـاعی را برعهده داشته اند، میتوان اذعان کرد که بیش از هشتاد درصـد از نمایشـگریهـای سنتی مردم کمیجان بر عهده زنان بوده و هیچ مردی حـق شـرکت در آنهـا را نداشـته است . این مقالـه ، بـه روش مشـاهده مشـارکتی و بـا اسـتفاده از تکنیـک مصـاحبه و فیلمبرداری در میدان تحقیق تنظیم شده است .
ملخص الجهاز:
"جمع بندی فرهنگ عامه مردم ایران با وجود غنا و پهنایی که دارد، کمتر مورد پـژوهش و تحلیل هنرمندان نمایش و انسان شناسـی آیـین قـرار گرفتـه و در ایـن بـین ، بررسی جایگاه زنان در انسان شناسی آیین نیـز بـه مراتـب کمرنـگ تـر از بقیـه پژوهش هایی است که تاکنون انجام گرفته است .
L. White در اکثر آیین های نمایشی بومی مردم کمیجان ، علاوه بر بازیگری زنانه ، اسـتفاده از موسیقی، رنگ ، حرکت و بهره گیری از ظرفیت های فردی و جمعی زنـان در عوامل نمایشی، به خوبی به چشم میخورد و این نیز حکایت از غنای فرهنگی و نقش کلیدی زنان در بستر زندگی اجتماعی آنان دارد.
به این ترتیب ، شناخت جایگاه جمعی و فردی زنان در فرهنـگ بـومی مردم کمیجان استان مرکزی، برای تصمیم سازیهای فرهنگی در خصوص کشف خاستگاه آیینی تئاتر مردمی و ارائه ایده ها و پلات های نمایشی، بـه منظـور تولیـد متون نمایشی آیینی با محوریت زن از اهداف کاربردی این مقاله بوده است .
اصغر ایزدی جیران با نگاهی همسو و در عین حال مترادف به جایگاه هنـر در مطالعات میدانی چهار متفکر نسل دوم انسان شناسـی هنـر از جملـه ویلیـام فاگ ٢ (در بین یوروباها - افریقای غربـی) نانسـی مـان ٣ (در بـین والبیـریهـا- استرالیای مرکزی) آنتونی فورگ ٤ در بین آبلام ها (گینه نو) و دنیل بیبویـک در 5 بین لگاها (افریقای مرکزی) پرداخته و نقش هنر را در بین یافته های آنان دارای کارکردهایی آشـکار و پنهـان مـن جملـه ایجـاد ارتبـاط ، آفریننـدگی، تقـدس ، ساختارمندی، و معناداشتی دانسته است (ایزدی جیران ، ١٣٩١ :٣٠-٩) کـه اگـر چه بند اصلی این پیوندها در آیین های نمایشی سنتی زنانه کمیجان ، نگرش های هنری است اما باز هم آیین های نمایشی سنتی این مردم چیزی فراتـر از هنـر و هنرمندی بـه نظـر مـیرسـد."