خلاصة:
هدف اين تحقيق شناخت ديدگاهها و احساسات زنان مجرد نسبت به تجرد و تجارب آنان از زندگي مجردي است. بدين منظور 15 زن مجرد به روش نمونهگيري هدفمند در شهر تهران انتخاب شدند و جمعآوري اطلاعات با استفاده از پرسش نامه و مصاحبه هاي عميق فردي صورت گرفت. پس از ضبط مصاحبه ها داده ها مكتوب شدند و به صورت كلمه به كلمه مورد تحليل قرار گرفتند.تحليل دادهها بيانگر آن است كه علي رغم تفاوت در علل تجرد (تجرد خودخواسته، تجرد ناخواسته)، بيشتر سوژهها احساسات دوگانهاي نسبت به تجرد دارند، آنها از يك سو از استقلال و آزادي ناشي از تجرد راضي و خشنود هستند و از سوي ديگر احساس تنهايي كرده و ديگران را به ازدواج توصيه ميكنند. استقلال نيز به دو شكل ذهني و عيني از گفته هاي مصاحبه شوندگان استنباط شد. هويت ناقص - با زير مقولات هويت تكامل نيافته و هويت جنسيتي تحقق نيافته- مقوله ديگري بود كه از مصاحبههاي صورت گرفته استخراج شد.
ملخص الجهاز:
" باتوجه به این که شانس ازدواج درسنین پنجاه سالگیبه حداقل میرسد،جمعیـت شناسان شاخصی به نام "عمومیت ازدواج "تعریف کرده اندکه به معنای نسبت افـرادی است که تاسن ٥٠سالگی دست کم یکبارازدواج کرده اندکه برای ایجادقابلیت قیـاس ، ازنسبت حداقل یک بارازدواج کرده هادرگروه سنی ٤٩-٤٥ساله برای دوجنس استفاده شده است وازتفاوت آن "تجردقطعی "١به دست آمـده اسـت .
1 celibacy 2 Lived experience بادرنظرگرفتن اهمیت ازدواج ازنگاه جامعه ،دین وخـانواده هـا،بـالارفـتن سـن ازدواج واحتمال تجردتاپایان عمرمسئله ای اجتماعی محسوب مـیشـود؛وازآن جـا که تحلیل های آماری خبرازمجردماندن یک میلیون دخترطی ده سال آینده می دهنـد، ضرورت بررسی زندگی مجردی این افـرادآشـکارمـیگـردد.
به عبارتی دراین تحقیـق ملاک ،ثبت رسمی ازدواج وعلنی بودن آن می باشدوکسانی که ازدواج موقت کرده انـد -هرچندبه صورت پنهانی وبدون اطلاع دیگران -،درنمونه پژوهش گنجانده شده انـد.
خدیجه همرنگ یوسفی (١٣٨٦)درپژوهش خودباعنوان "بررسی تجربه ی زنـدگی مجردی دختران ٤٥-٣٥ساله ی شهرتهران "باروش پدیدارشناسی تفسـیری ون مـانن و بابهره گیری ازپنج مقوله کلی به نام های فرصت ها،محدودیت هـا،تخـیلات وآرزوهـا، عکس العمل اطرافیان ومکانیسم رفتـاری بـه مطالعـه ی تجربـه تجـردپرداختـه اسـت .
- علل عدم استقلال عینی ازآنجاکه سه نفرمصاحبه شونده ای که تنهازندگی می کردند،پس ازفوت پـدرومـادر ودرسنین بالاترمستقل شدند،برای نگارنده این سؤال پیش آمدکـه دلایـل ایـن افـراد برای زندگی باخانواده وعدم علاقه به استقلال عینـی چـه بـوده اسـت .
نکتۀمهم آن است که علی رغـم سبک زندگی های متفاوت زنان ،اکثریت آنهانوعی احساس محرومیت ازنداشتن همـدم وفرزندداشتند،برخی ازآن هابامقایسه خودبادیگرزنان جامعه ،احساس نارضـایتی ومحرومیت می کردند."