خلاصة:
«رویآورد»، «روش» و «پارادایم» اصطلاحاتی هستند که از فلسفه علم وارد روششناسی دینپژوهی شدهاند. عدم توجه به مفهومشناسی، مصداقیابی و حتی ترجمه این واژگان، موجب نوعی آشفتگی در روششناسی دینپژوهی گشته است؛ بهنحوی که این تعابیر گاه به صورت مترادف، گاه با معانی مختلف و گاه به جای یکدیگر به کار رفتهاند. به منظور رفع این نقیصه روششناختی، لازم است مفهومشناسی دقیقی از این واژگان صورت گرفته، با ترسیم الگوی روششناختی مناسبی، جایگاه هر یک از این مفاهیم در گستره دینپژوهی تبیین گردد. میان پارادایمها، رویآوردها و روشها در گستره دینپژوهی- بر خلاف علوم تجربی- نوعی همکنشی برقرار است. پارادایم، رویآوردها و روش-های شایسته و بایسته را در دینپژوهی تعیین میکند. از سوی دیگر شناخت پارادایم متوقّف بر شناخت رویآوردها و روشهاست. همین امر موجب میشود مسئله واحد در پارادایمهای
The three concepts of "approach"، "Method" and "Paradigm" are inserted to the methodology of religious researches from philosophy of Science. Not paying exact attention to the concepts، their referents، or even their translation has created confusion in the methodology of religious researches such that these concepts are considered synonyms at times، or with different meanings at other times or are used in place of one another. It is necessary to exactly define the three concepts to remove this methodological flaw and to draw an appropriate methodological pattern to explicate the position of each concept in religious researches. Unlike experimental sciences، there is a kind of interaction between paradigms، approaches، and methods in religious studies. Paradigm determines necessary and proper methods and approach in religious researches. On the other hand، knowledge of paradigms is based on the knowledge of approach and methods. This causes different answers to a single issue in different paradigms. Religious approach and methods also have a dynamic relation and a generative interaction and every approach should have its own special methods. Every paradigm needs its proper approach and every approach needs its own special methods.
ملخص الجهاز:
"هر یک از پارادایمهای دینپژوهی، رویآوردهای متناسب و متلائم با خود را میطلبند و دینپژوه صرفا میتواند رویآورد پژوهشی خود را از میان گزینههایی که پارادایم، پیش روی او میگذارد، انتخاب کند؛ برای نمونه به اخذ این تمایز در علم، انتقادهایی وارد شده است: تسری تنوع در مقام گردآوری به مقام داوری، عدم انطباق با جریان رشد علم در طول تاریخ، سلب پویایی و بالندگی از علم و زمینهمندی و نسبیتگرایی معرفتی دانش دینی در هر دو مقام.
در گستره دینپژوهی، هر مسئلهای، روش خاص خود را میطلبد و نمیتوان روش واحدی را به کار بست؛ لذا روشهای دینپژوهی، متنوع و متعددند بر خلاف علوم تجربی که در آنها روش واحدی (تجربه) مورد استفاده قرار میگیرد؛ پس مراد از «روش» در حوزه مطالعات دینی عبارت است از ابزارهای منطقی سنجش و ارزیابی مسائل و فرضیههای دینی.
الگوی حل مسئله در علوم تجربی به نحو مکانیکی است: مسئله مشخص، فرضیه معین و روش داوری واحد و یکسان (تجربه)؛ لذا در دانشهای تجربی میتوان فرایند پژوهش علمی را به دو بخش مقام گردآوری (رویآوردها) و مقام داوری (روش) تقسیم نمود؛ اما الگوی حل مسئله در مطالعه دینی به نحو دینامیکی است: سنخ مسائل یکسان نیست، نوع فرضیهها مختلف است و روشهای داوری متعدد و متنوعاند؛ ازاینرو در مطالعات دینپژوهانه، تمایز دقیق و روشنی نمیتوان میان مقام گردآوری و مقام داوری قائل شد."