خلاصة:
از سال 1953 میلادی با کشف ساختار دی ان ای توسط واتسون و کریک گروهی از فیلسوفان علم و زیستشناسی را به رویکردی تقلیلگرایانه امیدوار کرد تا در نتیجه آن بتوانند اصول، نظریهها، ویژگیها، کارکردها، واژگان، مفاهیم و نهایتا تبیینهای زیستشناسی را با معادلهای آنها در شیمی و فیزیک تقلیل دهند، چراکه معتقد بودند قدرت تبیینی و پیشبینی فیزیک به همراه شفافیت در تبیینهای آن، امکان معرفت ما را افزایش میدهد. خانم اولین فاکس کلر از جمله مدافعان تقلیلگرایی است و معتقد است تقلیل تبیینهای زیستشناسی به تبیینهای شیمی و فیزیک در آینده علیالاصول ممکن است. اساس استدلال وی بر اتخاذ قرائتی تکاملی از مفهوم کارکرد استوار است. در مقابل جان دوپره معتقد است که پیچیدگیهای حاکم بر سیستمهای زیستی و نامتعین بودن کارکرد هستومندهای زیستی، تقلیلگرایی را ناممکن میسازد. او در دفاع از دعوی خود بر وجود ویژگیهای نوخاسته در هستومندهای زیستی و علیت نزولی بر سیستمهای زیستشناسی تاکید میکند و تقلیل در سطح تبیینها را حتی در آینده هم ناممکن میداند. با نقد استدلال طرفین میتوان نشان داد که زیستشناسی سیستمها چگونه آنها را به هم نزدیک میکند. بهنظر میرسد با اتخاذ روش تقلیلگرایی موضعی بتوان راهکاری یافت که به رشد معرفت یاری رساند.
The fundamental question of the difference between living and non-living remains unanswered to date. Unlike most physical and chemical systems, living systems must, at the very least, be endowed with function, a concept that to this day remains indispensable to biology, yet is effectively missing from the vocabulary of physics and chemistry. Accordingly, we need an account of the evolution of function out of simple physical and chemical dynamics, which we do not as of yet have. Evelyn Fox Keller's argument requires the fundamental transformations of the conventional approaches in both physics and chemistry fields. John Dupré argues that the properties of constituents cannot themselves be fully understood without a characterization of the larger system, which they are a part of. This claim is elaborated through a defense of the concepts of emergence and of downward causation; causation acting from a system on its constituent parts. Although much of this argument can be read as having only epistemological or methodological forces, the final section of this paper defends a more robust metaphysical reading: even purely metaphysical understandings of reductionism such as are commonly represented by supervenience theses are misguided.
ملخص الجهاز:
"منظور از اصول در اینجا چیست ؟ اگر منظور اصول مشترک بین فیزیک و شیمی و زیست شناسی است در آن صورت تقلیل گرا باید به سؤالات زیر پاسخ دهد: - وقتی کلر به عنوان تقلیل گرا ادعا میکند در زیست شناسی حتی دیان ای هم نتوانست به عنوان ساختار بنیادی در عالم هستومندهای زیستی عمل کند، بنابراین حتی در هستومندها و بالطبع در اصول حاکم بر سیستم های زیستی هم قلمرو مشترکی وجود ندارد.
اما آیا ویژگیهای نوخاسته تواناییهای علی جدا از تواناییهای ویژگیها سطح پایه دارند؟ آیا پذیرش نوخاستگی منجر به پدیده چند علیتی برای یک رویداد نخواهد بود؟ آیا ویژگیهای نوخاسته تأثیر علی بر جهان فیزیک دارند یا نه ؟ در صورت پاسخ مثبت آیا میتوان ادعا کرد که به دلیل وجود این تأثیرات علی از ویژگیهای نوظهوری آن گاه جهان فیزیک بسته نیست ؟ از طرف دیگر آیا باور به جهان زیست شناسی به نحوی که وجود ویژگیهای نوظهور امکان هرگونه قانون زیستی یا متعین کردن رفتار کل توسط اجزا را نفی کند، باعث بوجود آوردن پیØیدگیهای مضاعف در عالم معرفت ما نیست ؟ و آیا اساسا با اصل سادگی در علم تناقض ندارد؟ آیا بهتر نیست هم چون کلر به آینده تقلیل گرایی خوش بین باشیم تا آن که پیØیدگیهای حوزه معرفتیمان را افزایش دهیم ؟ در مورد استدلال کل در مورد وارد کردن مفهوم کارکرد در دامنه واژگان و مفاهیم فیزیک و توسعه فیزیک ، میتوان این پرسش را مطرح کرد که در مورد هستومندهای فاقد کارکرد آیا کلر باز این راهکار را کارگشا میداند؟ در پدیده موتاسیون یا جهش مواردی وجود دارد که اسیدهای متوالی از روی بازهای متوالی خوانده میشوند."