خلاصة:
پاکستان به لحاظ تاریخی ، همواره بخشی از قلمرو ایران به حساب می آمده و دارای اشتراکات فرهنگی ، دینی و نژادی بسیاری با ایران است . تاریخ گواهی می دهد که به واسطة دخالت های بیگانگان در مناطق شرقی ایران و صرفا برای دستیابی به منافع اقتصادی و سیاسی آنها، سـاکنان ایـن منـاطق ظلـم بسـیاری را متحمـل شـده و حاکمان آنها بازیچه دست استعمارگران قرار گرفته اند. مطالعة تاریخ و جست وجوی جـای پـای اسـتعمار در اتفاق های این منطقه و در نهایت مداخلة آنها در تعیین مرزهایی که به دلیل اشـتراک فـراوان هنـوز هـم منشـا اختلاف است ، حقایق بسیاری را بازگو کرده و از چهره هایی پرده بر می دارد که امروز به شـکلی دیگـر و در پوشش و نقابی دیگر پدیدار شده و باز همان داستان را تکرار مـی کننـد. ایـن مقالـه بـا هـدف بررسـی نقـش استعمار در تعیین مرزهای شرقی ایران نگاشته شده و در کنـار روشـن گـری بیشـتر، دارای جنبـه هـای عبـرت انگیزی است . مقاله به روش مروری - تاریخی و با مطالعه و بررسی کتب و اسناد تاریخی موجود، تدوین شده و عمده ترین منابع پژوهش را، کتب تاریخی ، رساله های بلوچستان ، سفرنامه ها و اسـناد موجـود در ادارة کـل اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت خارجه ، سـازمان اسـناد ملـی ، کتـاب بلوچسـتان (١٣١٧- ١٣٠٧) و مطالعـات جدید انجام گرفته در این حـوزه ، تشـکیل داده انـد. یافتـه هـای حاصـل از تحقیـق نشـان دادنـد کـه ناآگـاهی دولت مردان ایران از تبعات حقوقی مرزهای سیاسی در عرصه بین المللی و ضعف سـاختار سیاسـی و نظـامی حکومت های ایرانی پس از نادرشاه ، به دلیل ماهیت قبیله ای و رابطة خـاص سیاسـی در قالـب حکومـت داری سنتی ، در کنار رقابت دولت های استعماری انگلیس و روسیه در دسـتیابی بـه منـاطق جنـوب شـرقی ایـران بـا اهداف اقتصادی و سیاسی ، مرزهای شرقی ایران را با تاکید صرف بر تامین منافع انگلیس شکل داده است .
ملخص الجهاز:
"در این زمان ، به کوشش امیرکبیر تـلاش شـد تـا روابـط بـا بلـوچ هـا بهبـود یابـد (مجتهدزاده ، ١٣٧٨: ٣٥٢)؛ اما با افول قدرت امیرکبیر، ورق برگشت و با وجـود تـداوم اعلام وفاداری سرداران بلوچ ، رسم «قجری » یعنی غارت بلوچستان از سـال ١٢٦٩ق ، از سرگرفته و آن چنان معمول شد که فرستادن «چند نیزه سر بلوچ » از سرداران این منطقـه به تهران ، به امری معمول مبدل گشـت (احمـدی کرمـانی ، ١٣٥٤: ١٨)، انگلـیس نیـز از فرصت استفاده کرده ، با تشدید شایعاتی مبنی برحملة آزادخان خـارانی (سـردار بلـوچ مورد حمایت بریتانیا در سمت کلات ) موجب دامن زدن به اختلاف ها و تشویق مردم به شورش علیه قاجاریان می شدند(ادارة کل اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت خارجه ، اسناد مکمل در سال ١٢٧٠ق ، دفتر شماره ٥).
(176 جدایی افغانستان ، بهانة مناسـبی شـد بـرای بریتانیـا تـا سیاسـت هـای خـود دربـارة بلوچستان را از زاویه ای دیگر مطرح سازد؛ زیرا با استقلال افغانستان از ایران ، کشـوری حایل را برای هند در برابر خطر روسیه پدید آورده و اینک نوبت به بلوچسـتان رسـیده بود که بهانة آن هم مشخص کردن مرزهای افغانستان در سرزمین سیستان با ایران بـود؛ زیرا در کتابچه ای که میرزا سعیدخان انصاری وزیر خارجه ایران با تأیید ناصرالدین شاه به عنوان دستورالعملی برای فرخ خان امین الملـک در مأموریـت عقـد قـرارداد صـلح پاریس نوشته بود، موردی بـود کـه در آن بـه بسـته شـدن قراردادهـای کامـل در امـر افغانستان ، سیستان و بلوچستان و سرحد کیج و مکران بـا انگلیسـی هـا پـس از تخلیـة هرات توسط قشون ایران در مذاکره های عهدنامة پاریس ، اشاره شـده بـود (اصـفهانیان ، ."