خلاصة:
هدف: رویکرد فراشناختی چنین فرض می کند که در اختلال هراس اجتماعی کنترل توجه انعطاف ناپذیر می شود. درمان فراشناختی شیوه ای را برای تقویت برنامه های فراشناختی جهت بهبود کنترل اجرایی انعطاف پذیر فراهم می سازد. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان فراشناختی بر کاهش علائم و توجه متمرکز بر خود در نوجوانان مبتلا به اختلال هراس اجتماعی انجام شده است.
روش کار: این پژوهش بر روی 2 دختر نوجوان مبتلا به اختلال هراس اجتماعی در چارچوب طرح تجربی تک موردی همراه با خطوط پایه منفرد طی ده جلسه درمان فراشناختی و پیگیری یک ماهه انجام شده است. نوجوانان شرکت کننده در این پژوهش از بین دانش آموزان متوسطه شهر تبریز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند. در این پژوهش از دو پرسشنامه شامل پرسشنامه های هرس اجتماعی و کانون توجه استفاده گردید. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل ترسیمی و تعیین درصد بهبودی استفاده شد.
یافته ها: در پایان درمان، یافته های به دست آمده نشان دهنده تغییرات معنادار در نمرات به دست آمده از هر دو مقیاس بود. همچنین این نتایج تا دوره پیگیری نیز ادامه یافتند.
نتیجه گیری: می توان چنین نتیجه گیری کرد که درمان فراشناختی می تواند در کاهش علائم و توجه متمرکز بر خود موثر باشد
ملخص الجهاز:
"نتیجه گیری: می توان چنین نتیجه گیری کرد که درمان فراشناختی می تواند در کاهش علائم و توجه متمرکز بر خود موثر باشد واژههای کلیدی: فراشناخت ، توجه متمرکز بر خود، هراس اجتماعی مقدمه انجمن روانپزشکی آمریکا (American Psychiatric Association) در سال ٢٠٠٠ اختلال هراس اجتماعی ( Social Phobia Disorder) را تحت عنوان ترسی قابل توجه و مقاوم از موقعیت های اجتماعی که در آنها احتمال شرمساری وجود دارد، مفهوم سازی کرده است .
اثربخشی این رویکرد درمانی بر اختلالات مختلفی از قبیل اختلال استرس پس از سانحه (ولز و سمبی (Sembi)، ٢٠٠٤؛ ولز، ولفرد، فراسر، کینگ ، مندل و همکاران (et al &Welford, Fraser, King, Mendel )، ٢٠٠٨)، اختلال وسواسی - جبری (فیشر (Fisher) و ولز، ٢٠٠٨؛ سایمنز، اشنایدر و هرپرتز- دالمن (Simons, Schneider, Herpertz-Dahlmann)، ٢٠٠٦؛ به نقل از ولز، ٢٠٠٩؛ ریس و ون کوسفیلد (Van koesfeld &Rees ) ، ٢٠٠٨)، اختلال افسردگی اساسی (ولز، فیشر، میرز، ویتلی ، پاتل و همکاران (et al &Meyers, Wheatley, Patel ) ، ٢٠٠٧)، اختلال اضطراب تعمیم یافته (ولز، ٢٠٠٦؛ ولز، ولفرد، کینگ ، پاپاجورجیو، ویسلی و همکاران (Wisely)،٢٠١٠) و اختلال هراس اجتماعی (کلارک و ولز، ١٩٩٥؛ به نقل از ولز، ٢٠٠٩؛ ولز و پاپاجورجیو،٢٠٠١) به اثبات رسیده است .
در این پژوهش ها به بررسی اثربخشی فنون آموزش توجه بر اختلال وحشتزدگی و اضطراب ناشی از آرام سازی عضلانی (ولز، ١٩٩٠)، اختلال هراس اجتماعی (ولز، وایت و کارتر (Carter &White ) ، ١٩٩٧)، افسردگی اساسی عود کننده متوالی ( پاپاجورجیو و ولز، ٢٠٠٠؛ سیگل ، جیناسی و تاس (Thase &Siegle, Ghinassi ) ، ٢٠٠٧)، خود بیمار انگاری ( پاپاجورجیو و ولز، ١٩٩٨؛ کوانگ و فرانکلین (Frankin &Cavanagh )، ٢٠٠٠) و اسکیزوفرنی (والمجیا، بومن و شارمن ( ,Valmaggia Schuurman &Bouman ) ، ٢٠٠٧) پرداخته شده است ."