خلاصة:
یکی از مشکلات عمده و سنتی ادراک که گاهی در فلسفه معاصر «مسئله ادراک حسی» خوانده میشود، از پدیده خطای حسی ناشی شده است: اگر این نوع خطاها ممکن باشند، در این صورت ادراک حسی چگونه میتواند مطابق تصور متعارف ما از این ادراک باشد؟ تصوری که میتوان آن را متضمن «بازبودن» و «آگاهی» ذهن نسبت به عالم دانست. مهمترین نظریه مقابل تصور متعارف از ادراک حسی، ایدئالیسم است. علامه طباطبایی در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم برای اجتناب از شبهات ایدئالیسم، به یک معلوم فطری ـ به معنای متعارف ـ در باب علم اجمالی ما به عالم توسل جسته است؛ اما با رد تصور متعارف از ادراک حسی توسط ایدئالیست، پاسخی تفصیلی در قالب تحلیل خطای حسی ارائه میدهد. علامه خطای حسی را نه در مراحل احساس، بلکه در تطبیق حکم قوه خیال به حکم حس یا بهعبارتی «تداخل قوا» میداند؛ ازاینرو ظاهرا از نظر علامه ویژگی تجربه حسی، بهواسطه حضور خود متعلقات متعارف ادراک حسی تبیین میشود. اگرچه علامه در نهایة الحکمة پاسخ تفصیلی به تقریر جدید اشکال خطای حسی نداده است، از مجموع سخنان ایشان در باب ادراک حسی نیز پاسخی متفاوت از نظریههای رایج ادراک حسی، از جمله تبیین ویژگی پدیداری تجربه حسی، میتوان استنتاج نمود. در این مقاله نخست پس از تشریح مولفههای تصور متعارف از ادراک حسی، به این موضوع میپردازیم که چگونه امکان خطاهای حسی این تصور را به چالش میکشند؟ درنهایت دیدگاه علامه در اصول فلسفه و روش رئالیسم و سایر آثار ایشان در باب امکان تصور متعارف از ادراک حسی مورد بررسی و تحلیل میگیرد
One of the pervasive and traditional problems of perception، sometimes called “the Problem of Perception” in current philosophy، is created by the phenomenon of illusion: if this kind of error is possible، how can perception be in accordance with our ordinarily concept from this apprehension، which includes an openness to and awareness of the world? The most important contrast theory to ordinary conception of perception is Idealism. Allamah Tabataba’i in his book “The Principles of Philosophy and The Method of Realism” used of innate known – in the conventional sense – on our collective knowledge of the world، for avoid from idealism's doubts. But he offered a detailed response by analyzing perceptual illusions، with rejecting the ordinary conception of perception Idealists. Allamah argues illusion is not in steps of sense but in "separation of power" i.e matching the judgment of imaginal faculty to the judgment of sensing faculty steps of perception. Hence apparently in view of Allamah، the features of sensory experience is explained by the presence of ordinary objects of perception. Though in his book “Nihayat al-Hikmah”، he didn't answer detailed to the new argument from illusion، but it’s possible to infer a specific response on perception- different from the prevalent theories of perception- like the explanatory of apparent character of sensory experience. In this article، first I explain components of ordinary conception of perception and، then، I explain that how the possible of illusion challenge this conception. Finally، I examine and analyze view of Tabataba’i in “The Principles of Philosophy and The Method of Realism” and other works on the possibility of ordinary conception of experience.
ملخص الجهاز:
"بنابراین مراد از حضور در اینجا عبارت است از اینکه ویژگی تجربه حسی متضمن حضور ـ یا بهمثابه حضور ـ متعلقات متعارف است؛ بهنحوی که ویژگی تجربه حسی در تعامل مستقیم با ویژگی متعلق حاضر باشد (Crane & French, 2016) زمانی که درباره چگونگی ویژگی پدیداری تجربه حسی تأمل نموده، میکوشیم «به درون رجوع کنیم» تا ماهیت خود تجربه حسی را توصیف کنیم، بهترین راه این است که متعلق تجربه حسی و نحوه پدیدارشدن آن برای خویش را توصیف کنیم.
با وجود این از نظر ایشان، حکم از خارج انتزاع نشده است، بلکه به اصطلاح فلسفی، یک فعل خارجی است که چون از سنخ علم است با کلیت خود برایمان به نحو حضوری- و نه حصولی- معلوم و حاضر بوده و لذا خطابردار نیست (همان، ص152)؛ بنابراین خطا به یکی از دو طرف قضیه (موضوع و محمول) بر میگردد؛ اما طرفین قضیه نیز از آن جهت که فاقد حکم هستند، خطا نمیپذیرند.
اشیای مادی به عنوان متعلقات متعارف ادراک حسی، نه تنها به دلیل استدلال مبتنی بر خطای حسی، بلکه به دلیل ضعف وجودی هرگز متعلق مستقیم ادراک حسی واقع نمیگردند؛ ازاینرو بر اساس دیدگاه علامه در خصوص ادراک حسی، از میان عناصر تشکیل دهنده تصور متعارف ما از تجربه حسی، «بازبودن» نفی و تنها آگاهی با واسطه از اشیای مادی حفظ میشود؛ امری که علامه برای اثباتش به یک معلوم فطری- به معنای متعارف- متوسل شده است."