خلاصة:
مطالعات آمایش سرزمین در ایران سابقهای بیش از هفت دهه برنامهریزی را تجربه کرده است، ولی در رویکردی کلی هیچگاه به مرحلة اجرا گذاشته نشده و ارادهای جدی برای عملیاتیشدن آن تاکنون مشاهده نشده است. بنابراین، این پژوهش با توجه به اجرایینشدن اکثر طرحهای آمایشی استانی، با هدف شناسایی عوامل مؤثر در اجراییشدن طرحهای آمایش استانی (در استان تهران) انجام گرفته است. نوع پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و توسعهای، و از نظر روش بررسی، توصیفی و تحلیلی با تکنیک دلفی بوده است. جمعآوری اطلاعات با ابزار پرسشنامه انجام گرفت. تحلیل دادهها در این پژوهش با روش تأثیرات متقابل، و محاسبات پیچیدة ماتریس تأثیرات متقاطع با نرمافزار میکمک انجام گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد، عوامل مؤثر در رویکرد اجرای طرح آمایشی استان تهران شامل توجه به قطبیت سیاسی منطقه، قطب رشد بودن شهر تهران در این استان، و قرارگیری در کریدورهای شرق به غرب و شمال به جنوب، و لزوم تعامل استان با مناطق همجوار است. در نهایت، راهکارهای مناسب برای رفع موانع موجود و اجرای برنامهریزی آمایشی در استان تهران پیشنهاد شد.
Studies on spatial planning in Iranian history has experienced more than seven decades of programming, But has never been implemented and a firm determination for its operation has not been seen so far. This is an applied and developmental research, descriptive and analytical in method. research and data collection has been made through questionnaires and Delphi techniques. In this study, using cross-impact analysis and cross-impact matrix software to perform complex calculations were performed MICMAC. The results showed ,effective factors on implementation of spatial planning; Tehran province is regional political polarization, Tehran as a development pole in this province and being placed on the west to east and north to south corridors and the necessity of the province interaction with neighbor regions was determined and suitable solutions to overcome barriers in the way of implementing spatial planning in Tehran province, have been suggested in this study.
ملخص الجهاز:
با توجه به مستندات قانوني يادشده ، تفکر برنامـه ريـزي بلندمـدت آمايشـي در طول دهه هاي اخير همواره فکر برنامه ريزان و متخصصان برنامه ريـزي و توسـعۀ ايـران را مشـغول کرده است و اخيرا از سال ١٣٧٦ مرحلۀ جديد مطالعـات آمـايش ملـي در چـارچوبي جديـد و در تعاملي ملي ـ منطقه اي شروع شد که بيشتر نگاه تعـاملي ملـي – اسـتاني بـراي تهيـه و اجـراي آن مدنظر بود و با انحلال سازمان مديريت و برنامه ريزي کشور در سـال ١٣٨٧ سرنوشـتي بهتـر از دو تجربۀ قبلي آمايش سرزمين در ايران نداشت (عظيمي بلوريان ، ١٣٨٩، ص ٢١٢-١٩٩).
با توجه به اينکه مطالعات آمايش سرزمين در کشور نقشي تعيين کننـده در راهبري نظام اسکان جمعيت و تعيين نقش و مسئوليت مناطق و استان هـا دارد، بـيتـوجهي بـه اجراي اين مطالعـات در سـطح منطقـه و اسـتان هـا، سـبب بهـره بـرداري نامناسـب از امکانـات و قابليت هاي برخي مناطق شده است و هدف اصلي آمايش را کـه ايجـاد همـاهنگي هـاي لازم بـين بخش هاي اقتصادي ، اجتماعي ، قومي و فرهنگي در راستاي استراتژي هـاي ملـي اسـت ، بـا مشـکل مواجه خواهد کرد (صرافي ، ١٣٩٤).
شکل گيري قطب هاي رشد در ايران بازتـاب و برآينـد نظـام برنامه ريزي متمرکز بوده که عاري از هرگونه توجه بـه توانمنـدي و پتانسـيل هـاي نـواحي اسـت ، اگرچه نفس وجود قطب هاي رشد در يک کشور باعث عقب ماندگي ديگر نواحي نمـيشـود بلکـه رشد و توسعۀ اقتصادي را در سطح ملي تحکيم ميبخشند، ولي سياست تعيين قطب رشد و نحـوة نگرش به توسعۀ اقتصادي بر پايۀ ايجاد قطب هاي رشد در مراکز شهري بزرگ کشور به عنوان ابزار رشد اقتصادي باعث بيتعادلي در توسعۀ بين نواحي و تمرکز شديد جمعيتي، اقتصادي، سياسـي و اداري و توزيع غيربهينۀ امکانات و خدمات در پهنۀ سرزمين ميشود.