خلاصة:
در این مقاله تلاش شده است تا ضمن آشنایی با نگرش بنیاد گرایان به دولت و جامعه، خاستگاه خشونت و مبانی فکری آن مورد بررسی قرار گیرد.آنچه امروزه از بنیاد گرایی اسلامی در برداشت های مختلف دریافت می شود، پرداختن به این پدیده از منظر رفتاری است. درحالی که بنیاد گرایی از ریشه هایی در گفتمان دینی و در واقعیت معاصر تغذیه می کند. اگر چه این ریشه ها در بسترسنت اسلامی دارای کارکرد های دیگری بوده اما با تفسیرهای مودودی، ندوی، سید قطب و عمرعبدالرحمان این کارکرد ها جهتی خشونت زا به خود می گیرند.
This paper has attempted to introduce fundamentalist views to the state and society and explored violence demand and its mental principles. Today، what we understand from the Islamic Fundamentalism in different implications it could be from its behavior view. Although، fundamentalism roots is in the religious dialogue and contemporary fact. While this roots in terms of Islamic Sonnat have different functions but with the interpretations of Modudi، Nadvi، Seyed Qotob and Omar Abdurrahman this concept led to the making of violence.
ملخص الجهاز:
"«این دولت الگو و مشروعیت خودرا از غرب که میان دین و دولت را کـاملا جـدا می سازد، می گیرد»(موسی نافع : ١٩٩١) و این موضوع خود نخستین آغازگر«دشـواره بنیادین مشروعیت دولت شد» (سعدالدین : ١٩٨٧،٣٢٤) شرایط زایش و عوامل پدید آورنده دولت مدرن به صورتی کاملا غیرارادی آن را بـا فرهنگ و قدرت بیگانه پیوند داد این دولت را «نخبگانی تحصیل کرده بر اساس الگـوی غربی که همیشه آمادگی به کارگیری زور داشتندرهبری می کردند در این اوضاع بود که دولت به مثابه قدرتی بیگانه برای سیطره بر جامعه ظاهر می شود و دولت ابزاری بـرای برآورده کردن خواسته های نخبگان وابسته به غـرب جلـوه گـر مـی شـود و نـه ابـزار برآورده ساختن مصالح عامه .
فقه حکومتی(السلطانی) در جلـوگیری از ایجـاد تغییـر بـه عنـوان سـدی در برابـر مسلمانان ظاهرشد، زیرا حکومت مورد اطمینان شریعت بوده و حتی اگر مرتکـب گنـاه کبیره و یا از احکام و شریعت تخطی کند این فقه پشتیبان اوست پـس حکومـت هرگـز ازموضع خود نمی هراسید و براین اعتقاد بود که قانون طبیعـی در کنـار قـانون شـرعی پشتیبانان آن خواهند بود به همین علت برای اینکه کفرآشکار بر او منطبق نشده تـا قیـام برآن مترتب نگردد تنها به ادای نماز و شهادتین اکتفاء می کرد.
محمد عماره می گوید: «علمای اسلام در وجوب امـر بـه معـروف و نهـی از منکـر اختلافی ندارند و بر وجوب تغییرمسالمت آمیز نیز اجماع کردند اما اختلاف میـان آنهـا در استفاده از خشونت در انقلاب و به عبارتی در استفاده از شمشیراست ، اینان از تغییـر نفرت ندارند بلکه در برآورد استفاده از خشونت در ایجاد تغییر هراس دارنـد کـه البتـه شرایط زمانی و روش های اندیشه ورزی، درایـن اخـتلاف نقـش بسـیاری را ایفـا مـی کند."