ملخص الجهاز:
حقيقت اين است که کوشش غرب در حکومت کردن بر جهان (از اوايل قرن 19) در هيچ جا با چنان مشکل و دشواري که جهان اسلام برايشان داشت، مواجه نشدند چرا که وقتي آمريکا يا استراليا و يا آفريقا و بسياري از کشورهاي آسيائي را مي خواستند اشغال کنند، هرگز مواجه نشدند با يک فرهنگ قوي و غني که داراي عقيده و تاريخي مستحکم و پابرجا باشد ولي در جهان اسلام مطلب بگونه اي که ديگر بود چرا که در اينجا گرچه مسلمانان از ضعف شديد و انقسام و اختلافهاي زيادي فرا گرفته بود ولي ميراث فرهنگي عقيدتي اسلام، بزرگترين سد در برابر غربيها بود و از اين روي غرب سه محور براي امکان تسلط بر جهان اسلام و زدودن وحدت مسلمين انتخاب کرد: محورهاي مبارزه غرب با اسلام 1- غربزدگي: يعني مسلمانان را براي پذيرش رؤياهاي مدنيت غربي آماده ساختن و چه بسا شخصيتها، نويسندگان و دانشمندان مسلماني که پس از فراگيري دانش در پايتخت هاي غربي يا در اثر يک ديدار با آن ديار و يا نتيجه تربيت شدن در مراکز تبشيري مسيحي (مانندبيروت و استانبول)، مبهوت زرق و برق پيشرفتهاي مادي غرب شدند که نمونه آنان را در ترکيه، ايران، مصر و لبنان و ساير کشورهاي اسلامي، مي توان يافت.
در اين بين لازم به تذکر است که نيروهاي صددرصد مسلماني که براي نبرد با اسرائيل و ديگر استعمارگران غربي، جانفشاني مي کردند، عددشان اندک و قدرتشان بسيار کم بود و لذا غالباً نهايتي جز شهادت نداشت و پيروزي ظاهري هرگز بدست نمي آورند مانند نهضت «عز الدين قسام» در فلسطين و نهضت «خطابي» در مراکش و نهضت «آية الله مدرس» در ايران و دليلش اين بود که اسلام تازه مي خواست خود را به دنيا نشان بدهد ولي قدرتهاي سياسي و سلطه اي دست مسلمانان حقيقي نبود و حاکمان وابسته تمام توان و فعاليتشان در نگهداري منافع اربابان غربي خويش در منطقه هاي اسلامي خلاصه مي شد.