خلاصة:
تلویزیون بی گمان به عنوان رسانه دوران مدرن دریافت بشر را از جهان شکل می بخشد. رسانه ها با
نظامی از نشانه های دیداری، نوشتاری و گفتاری برداشت انسان را از واقعیت تحت تاثیر قرار می دهند.
تصویر، گفتار و نوشتار طی قرن بیستم مرکز ثقل بسیاری از مباحث و مجادلات فلسفی بوده اند و البته این
مولفه ها چه در رسانه های مکتوب و چه در رادیو و تلویزیون بر فهم انسانی از زمان و مکان و هم چنین
چگونگی استفاده از تصاویر، آواها و حروف تاثیر گذاشته اند. در این میان تلویزیون رسانه ای است که
ادراکی جهانی را برای انسان میسر م یسازد. برخی از اندیشمندان هم چون فرانک هارتمن در نوشته های
خود تحولات انجام گرفته در عرصه رسان ههای جدید را با عنوان چرخش تصویری (Iconic Turn) تبیین
می کنند و معتقدند که رسانه های جدید که تلویزیون یکی از مهم ترین آنهاست تغییرات مهمی در فرهنگ
ایجاد نموده اند. تسلط فزاینده تصویرها در فرهنگ رسانه ای به کاسته شدن از کتابت می انجامد. برخی
از فلاسفه نیز نوشتار را وسیله ای برای بیان افکار می دانند. به عنوان مثال گوتلب فرگه در سال 1879
کتاب "زبان معمول تفکر ناب" را با این هدف منتشر ساخت که زبان را به عنوان نشانه ها بسط دهد.
زبان و نوشتار باید از طریق نشانه ها به هم پیوند بخورند تا به محتوایی منطقی بینجامند. فیلسوف و
دانشمند زبان شناس آمریکایی چارلز.اس پیرس این جمله را در معناشناسی بیان نمود که همه تفکرات
در نشانه هاست. مارشال مک لوهان نیز در آغاز عصر تلویزیون از فرهنگ بدون نوشتار سخن گفته بود
و این برداشت، آغاز زبان تصویر را در دوران رسانه های دیداری نوید می داد. عصری که فناوری های
جدید آن را فراگرفته و انسان برای فهم گوناگونی های این دوران باید راه های تازه ای را بیابد تا بتواند
دنیای جدید را قابل فهم نماید به همین سبب به تعبیر هارتمن در این دوران تصویر به عنوان یک پدیدار
مطرح می گردد. اولیور فاله و لورنس انگل ناشران کتاب "فلسفه تلویزیون"، معتقدند که تلویزیون با
توجه به سازمان بندی و شیوه عمل مختص به خود، تفکر و تجربه ای را تولید می کند. به عبارت دیگر،
تلویزیون در اصل شکلی مختص به خود از تفکر و تجربه است. در این نظریه نه تنها جنبه فنی تلویزیون
فراموش نمی شود بلکه بر آن تاکید و تمرکز نیز می شود. تلویزیون به عنوان عضو ماشینی زندگی انسان
است که به فنی شدن و تکنیکی شدن تفکر می انجامد. نقش این رسانه را به عنوان ابزار روزمره ابراز نمودن
خویش نمی توان انکار کرد. تصویر، واقعه و سریال از جمله سرفصل های مهم در فلسفه تلویزیون به شمار
می رود که در کتاب "فلسفه تلویزیون" مقالات مختلفی از زوایای گوناگون این سه سر فصل اساسی را
مورد بررسی قرار می دهند. در این نوشتار به اختصار گزارشی از مقالات کتاب "فلسفه تلویزیون" ارائه
میگ ردد.
ملخص الجهاز:
فلسفه رسانه ، گفتمان ، گشتل ، فلسفه تکنولوژی ، تصویر، نوتلویزیون ، نظریه تصویر رسانه ای ، واقعه ، ادراک رسانه ای ، سریال مدتهاست که از موضوع فلسفه تلویزیون سخن گفته می شود؛ اما فلسفه تلویزیون را نمی توان به عنوان طبقه بندی علمی و آکادمیک تازه ای مطرح ساخت .
اما نحوه عمل به صورت اساسی تغییر نکرده است ، چرا که این تصاویر نیز امکان صرف رؤیت چیزی در مکان دیگر را فراهم می آورند و از هم اینجاست که این مسئله درباره همه انواع تصاویر تلویزیونی مطرح می شود که به چه شیوه ای و با چه راهبرد اساسی ، آنها دیداری بودن را به عنوان مقوله اساسی رسانه بازتاب می دهند و آن را در مفهوم تصویر انباشته می سازند.
اگرچه مفهوم گشتل همه تدارکات تکنیکی و رسانه های دوران جدید را شامل می شود، اما ریچارد دینست از این مبنا برای بیان اشکال تصویری کردن و به تصویر در آوردن بهره می گیرد.
فاله به دنبال آن است تا نظریه تصویر را برای تلویزیون پی افکند و عنوان میکند که وقتی از تلویزیون در معنای نظری و یا با هدف فلسفی سخن گفته می شود، کمتر به موضوع تصویر پرداخته می شود و بیشتر به مباحث معناشناسی و یا تماشگران و تماشا مد نظر قرار می گیرند و به نظر می رسد که نظریه های تصویر بی توجه به تلویزیون از آن گذشته اند و از نقاشی و گرافیک به تصاویر دیجیتال پرداخته اند، حال آنکه نظریه تصویر نمی تواند از تصویر تلویزیونی صرف نظر کند.