خلاصة:
مسئله«علم امام»از دل مشغولی های متکلمان امامیه در طول تاریخ بوده است.این مسئله،
خود دارای ریزموضوعاتی مانند: ماهیت علم امام، منابع علم امام و گستره علم امام است. نوشته
حاضر، به بررسی گسترة علم امام می پردازد. نگارنده ابتدا نظریات نسل طلایی کلام شیعه، یعنی
بزرگان سه مکتب کلامی بغداد، ری و حلّه را تبیین کرده و آن گاه به بررسی دیدگاه آن ها
پرداخته است. متکلمان امامیه در سه مکتب یادشده، به طور عمده بر ضرورت علم به دین برای
امام تاکید کرده اند و دربارة فراتر از آن، با احتیاط سخن گفته اند. به نظر میرسد عقل به راحتی،
ضرورت داشتن علومی را که امام برای انجام وظایفش به آن نیاز دارد اثبات می کند، اما نسبت
به فراتر از آن، تنها مرجع حل اختلاف، روایات معصومان علیه السلام است. بر اساس روایات معتبر،
امام چنین نیست که بالفعل همه چیز را بداند، اما اگر اراده کند و بخواهد، خداوند او را آگاه می سازد.
ملخص الجهاز:
"بر اساس این نظریات : اولا، متصدی منصب امامت ، فی نفسه لازم نیست علم به غیر دین و سیاست داشته باشد؛ ثانیا، سید مرتضی دربارة علوم غیردینی امامان معصوم ع به روشنی سخنی نگفته ، جز آن که معتقد است ایشان به نحو موجبه جزئیه به برخی امور پنهانی آگاه هستند که به نظر می رسد مقصود او از امور پنهانی ، همان حوادث آینده یا باطن افراد باشد (علم الهدی ، ١٤٠٥ق ، ٣: ١٣١).
او در کتاب تمهید الاصول دیدگاه برخی اصحاب امامیه را مبنی بر وجود روایت هایی دربارة علم امام به دیگر علوم به واسطة خداوند یادآور شده و بر این باور است که اگرچه برخی اصحاب امامیه بر این نظرند که امام به واسطة خداوند همة مسائل را می داند و برای اثبات نظریة خود روایاتی را نیز نقل کرده اند، حق این است که این امر اگرچه جایز است ، برای منصب امامت ضروری به شمار نمی آید (شیخ طوسی ، ١٣٦٢: ٣٦٦).
البته این سخن مانع از آن نمی شود که بحرانی بر این باور باشد که خداوند متعالی از روی فضل خود به امام ، علمی را فراتر از آنچه بدان نیاز دارد، عطا کرده باشد؛ برای نمونه ، بحرانی وقتی به تفسیر سخن پیامبر اکرم ص که فرمود: «اقضاکم علی » می پردازد، بیان می کند که قضاوت نیازمند آگاهی از تمام علوم است ."