خلاصة:
عفیف الدین تلمسانی از شاعران و عارفان تازی سده هفتم هجری است که برگ زرینی از مفاهیم بلند عرفانی را به دفتر منظوم مکتب عرفانی افزوده و در پیشبرد این فرهنگ عالی در ادبیات عربی و اسلامی سهم به سزایی داشته است. پژوهش پیش رو که با روش تحلیل محتوا سامان یافته است کوشیده بن مایه های عرفانی را در اشعار عفیف الدین تلمسانی مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. برایند پژوهش نشان می دهد که جهان بینی عرفانی عفیف الدین در مباحث وحدت وجود، مدح و ستایش پیامبر(ص) به عنوان واسطه آفرینش هستی و شور و عشق الهی تبلور یافته است. او علاوه بر آموزه های عرفانی کوشیده سلوک عملی را در قالب مرگ ارادی، فنا و بقا، تجرید، تحلی و تخلی نمایان کند و سالک راه حقیقت را به مقصد نهایی رهنمون نماید. پیام اصلی عفیف الدین بر محور جهان بینی توحیدی استوار است که با تزکیه درونی کسب می شود. او تجربه درونی خود را با بهره گیری از شعر تغزلی و خمریه بیان نموده و فضایی ترکیبی از عشق زمینی و آسمانی ترسیم کرده است.
ملخص الجهاز:
وی فنا را حرکتی به سوی ذات مطلق میداند که در مسیر آن خداوند به واسطۀ نور اسما و صفاتش پرده و حجابی بین خود و مخلوقاتش قرار داده و اجازه نمیدهد که بدون واسطه پی به حقیقتش ببرند؛ لذا سالک تشنۀ معرفت و حقیقت ، در راستای پرده برداشتن از اسرار هستی جرئت حرکت یافته و تنها راه رسیدن به حقیقت و باطن هستی را در سایۀ فنا و شهود میداند که محصول مجاهدت و ریاضت است : منعتها الصفات والاسماء أن تری دون برقع أسماء کیف بتنا من الظمأ نتشاکی یا لقومی وفی الرحال الماء (تلمسانی، ٢٠٠٨: ٦٥) ترجمه : صفات و اسما الهی مانع از این هستند که اسما [معشوقه ای عربی که در اصطلاح صوفیه به ذات خداوند اشاره دارد] بدون نقاب دیده شود.
عفیف الدین از مقام وصال و فنا سخن میگوید و بر این باور است که برای دست یابی به حقیقت مطلق باید به مقام فنا رسید و هر آنچه که عاشق را از معشوق دور میکند با صیقل دادن دل و جان از میان برداشت ، در این مرحله است که سالک با ریاضت و مجاهدت از زنگار اغیار زدوده شده و بین او و معشوق جز صورتی که وجود حق است چیزی نمیماند و به جاودانگی و خلودی میرسد که آن را در بارگاه حق و حضرت دوست می توان یافت : فمن یر بدا من فناه فلیس من فناء رعاک الله یا سعد من بد ومن یر عنها البعد یقتل فالذی أری أن قتل القرب أرجی من البعد فیبقی الذی معنی البقاء لوجهه دواما ویفنی من بقاه إلی حد (تلمسانی، ٢٠٠٨: ٢٢١) ترجمه : هر کس بپندارد که (برای رسیدن به وصال یار) جز فنا چاره ای هست به مقام فنا نمیرسد.