خلاصة:
تغییر جهان یکی از عمده ترین خواسته های انسان معاصر است که بدون تفسیری از جهان و انسان و حقایق مرتبط با آن دو و نیز سامان حیات انسان بر پایه آن امکان نمی یابد. این بدان معنا است که هر تحول عینی مبتنی بر حکمت عملی اعم از اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن در پیوند با برداشت های نظری مرتبط با حکمت نظری است. طرح نظریه حرکت جوهری ملاصدرا در حکمت متعالیه ناظر به تفسیری خاص از تحول در عین ثبات جهان و انسان است که می توان نتایج تربیتی سیاسی متعددی را از آن استنباط کرد. این مقاله بر آن است تا با تبیین نتایج فوق، ظرفیت حرکت جوهری نفس در حکمت متعالیه را برای طراحی فلسفه سیاسی متعالیه واکاوی نماید.
ملخص الجهاز:
"تمایز جوامع و نظام های سیاسی از یکدیگر با همین بیان قابل تفسیر اسـت ؛ چراکـه هر جامعه ای قادر است با تصحیح یا تضـعیف مسـتمر ورودی هـای فکـری ، فرهنگـی ، سیاسی و اقتصادی خود و نیز انتخاب معیارهای درسـت یـا نادرسـت جهـت ارزیـابی موقعیت ، قدرت و کارامدی خویش ، برون داد نهایی متمـایزی از خـود در چهـار حـوزه باورها، ارزش ها، کنش ها و ساختارهای اجتماعی ارائه دهد و ازاین روسـت کـه مـا بـا اشکال متنوعی از جوامع و نظام ها و یا مدینه های فاضله و غیر فاضله مواجهیم .
عمده ترین نتایج تربیتی سیاسی حرکت جـوهری نفـس عبارتنـد از: امکـان تغییـر و نوسازی نفس و جامعه ، تداوم و عـدم گسسـت فطـرت آدمـی در بسـتر تـاریخ ، عـدم استقلال انسان و جهان ، جهت گیری روحانی ـ مدنی نفوس ، ضرورت انسـان کامـل بـه عنوان راهبر نفوس ، مقدمی بودن جسم و طبیعت مادی برای تعالی نفوس ، امکان تحول نفوس از مرتبه سخافت تا مرتبه خلافت ، امکان مستمر تصحیح روابط انسان با خـود و دیگران ، امکان بسط و توسعه دنیای درون و برون ، دریافت های معنوی به قدر همـت و نوع تربیت آدمی ، جهان مشترک انسانی و امکان سعه و ضیق آن ، ترسـیم دنیـای واقعـی منوط به تخریب دنیای کاذب ، لزوم مدیریت دنیای درون انسان بر مدار حقایق هسـتی ، ضرورت پرهیز از الیناسیون و خودفراموشی هویتی ."