خلاصة:
تناقض ، همپوشانی نشانه ها و مفاهیم بدیل در محور جانشینی زبان است . در هر روایتی اعـم از توضیحی یا داستانی؛ راوی برای معرفی کنش یا وضعیتی میتواند از میان چند امکان نشـانه ای، ١٢٥ فقط یک مورد را انتخاب کرده ؛ به کار گیرد که آن نشانه سبب میشود کنش یا وضعیت مذکور با مرزبندی نسبتا دقیق و قطعی معرفی شود. هرگـاه مرزبنـدی مـذکور بـه دلیـل همپوشـانی و تداخل نشانه های بدیل ، قطعیت خود را از دست بدهد، تناقض اتفاق افتاده اسـت . البتـه درجـه تباین یا تقابل نشانه های بدیل گاهی بسیار شدید و گاه آنقدر کمرنگ است کـه گـویی تنـاقض نیست . در همه انواع ادبی صورتهایی از تناقض به چشم میخورد. منتهی در برخـی از مکاتـب یا ژانرهای ادبی به دلیل پشتوانه فکری یا ویژگی سبکی به شکلی فراگیر و گسترده وجود دارد. در ادبیات مشهور به پسامدرن ، بنا به ویژگی عدم قطعیت ، تناقض با وجوهی متنـوع و در مقـام عنصر سبکی غالب نمود مییابـد و ابهـام برآمـده از آن ، خواننـده را بـه شـکل افراطـی دچـار سردرگمی میکند. بر همین اساس در این نوشتار از میـان دو شـکل کـلان تنـاقض صـوری و معنایی؛ وجوه نوع اخیر در آثار چهار نویسنده برجسته دهه های هفتاد و هشتاد شمسی به شـیوه توصیفی- تحلیلی تعیین ، طبقه بندی و تحلیل شده است . نتیجه نشان میدهد که از میان وجـوه تناقض معنایی، سه شـکل «شخصـیت پردازی متنـاقض »، «تـداخل سـاحت دنیـای داسـتانی و واقعی» و «پایانبندی حلقوی و چندگانه » همراه با فروعات عمده ترین دلیل اصلی ابهام در آثار بررسی شده است .
ملخص الجهاز:
"از آنجا کـه مسـئله اصـلی ایـن پـژوهش صـرفا «تبیـین و طبقه بندی انواع تناقض معنایی در روایتهای پسامدرن فارسی در دهه های هفتاد و هشتاد با هدف گشودن ابهام برآمده از آنها» بوده است و نیز به دلیل اینکه پرداختن به علـل و عوامل ایجاد تناقض سبکی در ایـن گونـه رمانهـا، کـه خـود مجـال پژوهشـی مسـتقلی می طلبد، موجب افزایش بیش از حد حجم مقاله خواهد شد در این نوشـتار فقـط انـواع تناقض معنایی به مثابه عنصـر سـبکی در چنـد رمـان پسـامدرن نویسـندگان فارسـی در دهــه های هفتــاد و هشــتاد شمســی، شــامل براهنــی (آزاده خــانم و نویســنده اش )، روانیپور(کولی کنار آتش )، خسـروی (رود راوی) و کاتـب (هـیس ، پسـتی، رام کننـده ، وقت تقصیر، آفتاب پرست نازنین ) بررسی شده است .
این شگرد فراداستانی و تناقض آفرین در بیشتر رمانهای بررسی شده وجود دارد، اما بیشترین بسامد به کارگیری آن در رمانهای کولی کنار آتش ، آزاده خانم و نویسنده اش و رمان هیس ، و رد پای کمرنگتر آن در رمانهای پستی و رام کننده دیده میشود.
بیشترین بسامد به کارگیری تناقض در سطح پایان در آثار کاتب صورت میگیرد: پایانهای چندگانه و غیرقطعی و تکه تکۀ رمان پستی، فرجام بیفرجام حاصل از مرگ راوی و نویسنده در نیمه های رمان و واگذاری فرجام به خواننده در رمان آفتاب پرست نازنین ، و پایان دوری و مبنی بر واپسروی رمانهای هیس ، رام کننده نیز بخشهای بعد از فصل سوم رمان پستی، نمایانگر تنوع پایان بندی در این رمانهاست ."