خلاصة:
مثنوی معنوی از آثار بزرگ عرفانی است که مولوی در این مجموعه با گفتمان قرآنی خود آموزهها و تعالیم بسیاری را در اختیار سالکان قرار میدهد. وی در عرصۀ تأویل آیات قرآن نیز نظرات خاصی دارد و با ذوق عرفانی خود سعی کرده جوانب مختلف معنایی آیات قرآن را تشریح کند. اولین کسی که به تقلید از مولانا به سرودن مثنوی پرداخت و از آموزههای مثنوی معنوی بهره برد، فرزندش سلطانولد است؛ وی اگر چه در عرصۀ عرفان به تجربیات جدیدی دست یافته، لیکن منظومۀ فکریش بسیار متأثر از بزرگان طریقۀ مولویه خصوصاً پدرش مولاناست. تأمل در مثنویهای سهگانۀ او نشان میدهد که بسیاری از تأویلهای قرآنی مثنوی مولانا در این آثار بازتاب یافته است. نگارندگان در این جستار نظرات مولانا در مورد تأویل و معانی خاصی را که از آیات قرآن بیان میکند، بررسی میکنند و میزان تأثیر آنها را در مثنویهای سلطانولد آشکار میسازند.
بر اساس نتایج این پژوهش مشخص میشود که مولانا و به تأسی از او سلطانولد کلام خود را تفسیر قرآن میدانند و معتقدند که گفتار اولیای فانی مانند وحی راهگشای انسانهاست؛ پس مفسر قرآن اولیای الهی هستند، نه سخرگان هوس. در نظرگاه آنها قرآن لایههای معنایی متعددی دارد و تکیه بر ظاهر قرآن به هیچ روی شایسته مردان الهی نیست. مولانا بر آن است که اولیای واصل فقط تا بطن سوم قرآن را درک میکنند، لیکن سلطانولد معتقد است افراد روحانی تا بطن سوم را درک میکنند و درک لایههای معنایی دیگر در انحصار اولیای معشوق است.
ملخص الجهاز:
پس لازمۀ رسیدن به این درجۀ متعالی دوری از اغراض نفسانی است تا بدین وسیله گشایشی برای سالک به وجود آید و به کشف حقیقت برسد: هر که را هست از هوسها جان پاک زود بیند حضرت و ایوان پاک چون محمد پاک شد از نار و دود هر کجا رو کرد وجه الله بود چون رفیقی وسوسۀ بدخواه را کی بدانی ثم وجه الله را هر که را باشد ز سینه فتح باب او ز هر شهری ببیند آفتاب حق پدید است از میان دیگران همچو ماه اندر میان اختران ( مولوی، 1363، ج1: 86) خداوند برای کسانی که چشم باطنی دارند، شش جهت عالم را مظهر خود قرار داد تا اهل بینش به هر طرف بنگرند، به او نگریسته باشند و از بوستان حسن او تمتع جویند؛ سخرگان نفس که از حقیقت دور ماندهاند، برای کشف کورسویی از روشنایی به هر طرف روی میآورند، لیکن چشم احول آنها حقیقتی را مشاهده نمیکند و به کنه امور پی نمیبرد؛ پس اصل بر فنای سالک است تا به قلۀ منیع وحدت دست یابد و کثرت موهومات او را از راه راست منحرف نکند: بهر دیده روشنان یزدان فرد شش جهت را مظهر آیات کرد تا به هر حیوان و نامی که نگرند از ریاض حسن ربانی چرند بهر این فرمود با این اسپه او حیث ولیتم فثم وجهه ( همان، ج3: 481) سلطانولد نیز معتقد است که انسانهای ژرف نگر به هر طرف که بنگرند، روی جانان را میبینند و در مظاهر طبیعت بوی لطف او را استشمام میکنند؛ پس هستی حقیقی متعلق به پروردگار است که در وحدت او اغیار نمیگنجند، او هیچگاه از انسان جدا نیست و انسانها از نادانی او را از جای دیگر طلب میکنند، در حالی که اگر شیشۀ کبود از دیدگان خود بردارند، اصل حقیقت را مشاهده خواهند کرد: هر کجا رو کنی بود رویش همه عالم پر است از بویش نیست ممکن از او جدایی هیچ مر تو را، پس چراست پیچاپیچ؟ در کف توست در، تو بیخبری ز ابلهی هر طرف همی نگری ( سلطانولد، 1389: 367) 5-4-2-تأویل« لا نفرق بین أحد منهم» به اتحاد نورانی مردان خدا « قولوا آمنا بالله و ما أنزل إلینا و ما أنزل إلی إبراهیم و إسماعیل و إسحاق و یعقوب و الأسباط و ما أوتی موسی و عیسی و ما أوتی النبیون من ربهم لا نفرق بین أحد منهم و نحن له مسلمون»( بقره/ 136).