خلاصة:
نمایشنامه امیلیا گالوتی، اثر لسینگ ، تصویر جامعه ای را به نمایش می گذارد که در آن زنان تحت انقیاد مردان هستند و از ارزش اجتماعی لازم برخوردار نیستند. در این جامعه ، اغلب مردان ، به ویژه صاحبان قدرت ، فقط نگاهی جنسیتی و تحقیرآمیز به زنان دارند. زنان این تراژدی ، جنس دوم و زیردست مردان تلقی میگردند. آنان یا مانند امیلیا کاملا سنتی اند و بیچون و چرا تسلیم نظرات دیگران می شوند، یا مانند کلودیا در تلاش برای گذر از سنت اند و یا مانند اورسینا عقاید روشنفکری دارند، ولی همچنان می توان انعکاس معیارهای جامعه مردسالار را در افکار و رفتارشان مشاهده کرد. این درام ، پیام هایی برای زنان دارد: ارزش ذاتی خود رابشناسند و اجازه ندهند که به ابزار لهو و لعب مردان تبدیل شوند؛ در مورد امور به تفکر بپردازند و البته بدانند که این کار، خلاف خواسته مردان در جوامع مردسالار است و به طور قطع با مقاومت مواجه خواهد شد؛ در پی احقاق حقوق خویش باشند، اگرچه این امر در نظر مردان ، ناپسند جلوه کند.
ملخص الجهاز:
"بر خلاف نظریات سنتی که اصالتی برای جهان خارج قائل است و زبان را به مثابه ابزاری برای بازتاب آن تا سر حد تابع واقعیت خارجی تقلیل می دهد، گفتمان جدید ابولعلا هویت زن مسلمان ساکن در دیاسپورای غربی را امری زبانی تلقی می کند.
پس از انتخاب دقیق عناوین رمان ها که به هویت آستانه ای زنان مسلمان در دیاسپورای غربی اشاره دارند، تغییر کد زبانی تکنیک اجراگرایانه دیگری است که ابولعلا برای ساختن گفتمان جدید دیاسپورایی از آن بهره می برد.
بر خلاف ازدواج با طارق و تصمیم ازدواج با احمد علی یاسین که رنگ و بوی آفریقایی و گردن نهادن به سنت های بومی را داشت ، دل سپردن به یک مرد مسیحی -اروپایی حاکی از عزم ثمر برای انجام یک "فعل " اجراگرایانه ، برای ساختن هویت خود به شکل یک "فاعل " دیاسپورایی است .
در این میان ، درست مثل ثمر در رمان مترجم ، نجوا با آشپزی برای تامر هویت حیات بخشی برای خود تعریف می کند: وقتی مای بیدار می شود جایش را عوض می کنم و صبحانه اش را می دهم .
به بیانی دیگر فرد مهاجر ساکن در دیاسپورا با احساس دوگانه تمایل برای وفق یافتن در جامعه میزبان و یکی شدن با آن از یک سو و مقاوت در برابر این انحلال با تمسک جستن به ریشه های بومی ، ملی ، فرهنگی ، و دینی خود دست به گریبان است ."