خلاصة:
تربیت همانا کشاندن آدمی است به سوی ارزشهای والای انسانی، چنان که آن ارزشها
را بفهمد، بپذیرد، دوست بدارد و به کار آورد.انسانی که به این مقام دست یابد چه بسا
به گزینش ارزشها خواهد پرداخت و راهنما و تربیت کننده خویش خواهد شد و این برترین
معنای تربیت است که همانا رو کردن آزادانه و آگاهانه است به ارزشها.این مقاله به دنبال آن است که مبانی فلسفی دیدگاه افلاطون، در تربیت را به عنوان
رو کردن به ارزشهای حقیقی نشان دهد؛این رویکرد نه تنها در باره فرد، بلکه در باره
جامعه و تکامل آن نیز درست است؛زیرا جامعه نیز تنها آن گاه در راه تکامل خواهد بود
که به ارزشهای حقیقی رو کند و هر گاه همتش سستی گیرد و از ارزشهای راستین روی بر
تابد و دلبسته ارزشهای دروغین شود به انحطاط میگراید.از همین روست که میتوانیم
بگوییم اگر در شرایط عادی تنها بخش کوچکی از شرایط اجتماعی را میتوان به فرمان
آورد و کنترل و برنامه ریزی کرد، اما با رویکرد تربیتی افلاطون بزرگترین وظیفه
زمامداران هر جامعه فراهم آوردن این شرایط به گونهای است که زمینهای باشد برای
امکان شکوفایی تواناییها و تکامل معنوی جامعه، یعنی رو کردن به ارزشهای انسانی.
ملخص الجهاز:
"دیالکتیک فن سؤال و جواب یا چنان که از نام آن پیداست،فن مباحثه و مجادله است:و اگر دیالکتیک رسیدن به حقیقت را در قلمرو ارزشها که در آن امکان اندازه گیری وجود ندارد،میسر میسازد از آن جهت است که در ابتدای کار آراء بیاساس را از طریق نشان دادن نتایج غیر قابل دفاع آنها(نتایجی که متضمن یک نوع تناقض میباشد،خواه این تناقض در عقاید مربوط به یک نفر،خواه بین عقاید شخص او و آن چه مورد توافق عمومی است موجود باشد)رد میکند،اما چون هیچ توافقی را،ما دام که بر حقیقت متکی نباشد،نمیتوان قطعی پنداشت و مطلق حقیقت دانست،به این نتیجه میرسیم که دیالکتیک،که معتبرترین عقاید را مورد تردید قرار میدهد،چنان چه از شواهدی غیر قابل انکار یعنی خود وجدان در جنبه کاملا درونی آن کمک نگیرد به یک انتقاد پایان پذیر منتهی میشود و شاید هرگز به هیچ گونه یقینی نرسد وقتی وجدان،فارغ از هر قیدی،شرایط عینی بودن علمی را به صورتی که از اصول و تعاریف ریاضی نتیجه میشود،پذیرفت،در آن حال وجدان معیاری برای تقویم ارزشها و برای انخابات غایات در اختیار دارد.
دیالکتیک است که به عالیترین درجه حقیقت و وصول به اصول هر گونه ارزشی را امکان پذیر میسازد بدین طریق مشاهده میشود که چگونه تعلیم و تربیت افلاطونی صور مختلف آموزش و پرورش سوفسطانی را جذب میکند و موجبات تبدیل و استحاله آن را فراهم میآورد:تحصیلات ریاضی که از نظر هیپاس متوجه فرا گرفتن صنایع و فنون بود این جا مقصدی عالیتر پیدا میکند و به صورت مقدمه فلسفه روح در میآید و حال آن که دیالکتیک،که خطبا آن را برای نیل به مقاصد مختلف به کار میبردند،در نزد افلاطون صورت سیر و سلوک فکر فلسفی پیدا میکند."