خلاصة:
بازتابندگی خوانش ها از سنت، زمینه ساز کشمکش گفتمان های شیعی پیرامون بازنمایی صحیح از سنت و انگیزه ای برای بازاندیشی میراث شیعی شده است. از متقدم ترین آثار شیعی باقی مانده که در آغاز عصر غیبت امام دوازدهم بر اساس احادیث امامان شیعی تدوین شده است، بصائر الدرجات صفار قمی است که دشواره های جامعه شیعی و مسائل و پاسخ نخبگان تشیع را در آستانه این تحول اساسی در تاریخ تشیع امامی، استفاده از آن در بعد از این تحول تا به امروز درباره جایگاه امام شیعی و همچنین تعریف مفاهیم مرتبط با آن در میان جریان های مختلف فکری تشیع به خصوص در دوران اخیر نشان می دهد. تحلیل گفتمان بصائر الدرجات صفار قمی در این مقاله نیز به واسطه چنین شرایط و انگیزه هایی تعین یافته است، زیرا فقدان وضوح مبانی روش شناسی در مباحثه درباره این مسئله یکی از مبادی جدلی شدن خوانش ها از میراث شیعی و کژتابی اعتبار یافته ها از معنا و تفسیر آنها است. رهیافت این مقاله در تحلیل گفتمان بصائر الدرجات برساختگرایی اجتماعی به مثابه نظام مفروضات هستی شناسانه، معرفتی و نظریه گفتمان لاکلو و موف همچون روش تحلیل است. از کاربست این چارچوب نظری چنین استنباط می شود که «علم امام» در فضای گفتمانی حاکم بر این متن، مبدل به گره گاه گفتمانی در نظم گفتمانی تشیع شد. پراکنش محتوایی و عددی روایات در بصائر الدرجات موید این امر است. در این میان مفوضه و مقصره مهم ترین گفتمان های شیعی بودند که حول گره گاه علم امام مفصل بندی شدند. از حضور پررنگ عناصر گفتمانی مفوضه، همچون تفویض امور جهان به ائمه و توانایی ها و دانش خارق العاده امامان، چنین برمی آید که بصائر الدرجات در هم انطباقی با شاخصه های گفتمانی مفوضه مفصل بندی شده است.
The diversity of the readings of the tradition has cuased conflicts among Shiite discourses over the proper representation of the tradition and has been a motive for re-thinking the Shiite heritage. Baṣaʾir al-Darajāt is one of the earliest Shiite works which has remained since the beginning of the absence of the twelveth Imam until now and compiled from the Imam’s Hadithes. This work shows the problematic of the Shiite community and the Shiite elites’ answers to it at this epoch-making change in the history of the Imami Shiia. Discourse analysis of Saffar Qummi’s Baṣaʾir al-Darajāt in this paper has been also determined by this kind of conditions and motives. For the lack of clarity in the mothodilogical foundations in discussing this problem is one of the cuases of the polemic nature of the readings of the Shiite heritage and the discredit of findings about their meaning and interpretation. The approach of this paper is social constructivism and its method is the discourse theory of Laclau and Mouffe. Applying this theoretical framework، we can find that “Imam’s knowledge” in the discoursive background governing the text becomes the discourse crossroad of the discoursive order of the Shiia. It is clear from the diversity of narratives in their content and number in Baṣaʾir al-Darajāt. The Moffavazeh and the Moqasereh، among others، were the most important Shi'ite discourses that were articulated around the Imam's knowledge. Due to the presence of full-fledged discourse elements، such as the transfer of world affairs to the Imams، and the immense abilities and knowledge of the Imams، it is argued that the Baṣaʾir al-darajāt has been adapted to the discipline's discursive features.
ملخص الجهاز:
"مفوضه تنها جریان فعال در نظم گفتمانی شـیعه نبـود؛ بلکـه درسـت در همـان زمـان کـه گرایش های غالیانه به جامعة شیعة امامی رخنه کرد و اندکاندک برخی از شیعیان را به خـود جلب نمود،٣ بسیاری از شیعیان و اصحاب ائمه موضع خود حول گرهگاه علم و توانایی های ائمـه ________________________________________________________________ ١ اشعری در مقالات الاسلامیین به وجود این اختلافنظر در بین روافض در مـورد اینکـه امـام در کـودکی بـه امامـت می رسد یا باید به سن بلوغ برسد اشاره کرده است : «واختلفت الروافض القائلون بإگآگة محمدبن علی بن موسی بن جعفـر لتقارب سنه ضربا من الاختلاف آخر وذلک أن أباه توفی وهو ابن ثمانی سنین - وقـال بعضـهم : بـل تـوفی ولـه أربـع سنین - هل کان فی تلک الحال إماما واجب اکطآعة علی مقالتین :فزعم بعضهم أنه کان فی تلـک الحـال إمامـا واجـب اکطآعة عالما بما یعلمه الأیگ ة من الأحکام وجمیع أمور الدنیا یجب الائتمام والاقتداء به کمـا وجـب الائتمـام والاقتـداء بسائر الأیگ ة من قبله ."