خلاصة:
این مطالعه با هدف شناسایی پروفایل های عملکرد و کیفیت زندگی (QOL) در افسردگی ،(MDD) اختلال دوقطبی (BD) و بزرگسالان سالم، و متغیرهای بالینی، جمعیت شناختی و شناختی مرتبط با هر یک
از این پروفایل ها انجام شده است. شرکت کنندگان 0 . WHODAS2 و WHOQOL- BREF را تکمیل کردند که جهت تجزیه و تحلیل داده های پنهان ارائه شده بود. چهار راهکار خوشه ای بهترین تناسب را با داده های ما نشان دادند. خوشه ١ عمدتا شامل بزرگسالان سالم بود و بیشترین عملکرد و QOL را داشت. خوشه ٢ شامل بیماران مسن با علائم افسردگی و اختلالات روانپزشکی بود که اختلالاتشان در QOL و عملکرد با علائم خلقی و چند توانایی شناختی همراه بود. بیماران مبتلا به BDII یا BDI ،MDD با افسردگی خفیف تا متوسط، مانند کسانی که در خوشه ٣ قرار داشتند، ممکن است بیشتر از مداخلات در انعطاف پذیری شناختی، مهار، برنامه ریزی، و توجه مداوم بهره ببرند. در نهایت، بیماران مبتلا به اختلالات خلقی و سطوح بالینی قابل توجه افسردگی و همچنین سابقه تلاش برای خودکشی، مانند کسانی که در خوشه ٤ جای گرفته اند، ممکن است از تداخل مربوط به حافظه فعال، کنترل مهار کننده و انعطاف پذیری شناختی بهره مند شود، که سه عملکرد اجرایی اصلی اند. این یافته ها باید باشدبیشتر مورد بررسی قرار گرفته و برای هدایت درمان بیماران مبتلا به اختلالات خلقی و الگوهای مختلف اختلال عملکردی مورد استفاده قرار گیرند
ملخص الجهاز:
ايران چکيده اين مطالعه با هدف شناسايي پروفايل هاي عملکرد و کيفيت زندگي (QOL) در افسردگي (MDD)، اختلال دوقطبي (BD) و بزرگسالان سالم ، و متغيرهاي باليني، جمعيت شناختي و شناختي مرتبط با هر يک از اين پروفايل ها انجام شده است .
در نهايت ، بيماران مبتلا به اختلالات خلقي و سطوح باليني قابل توجه افسردگي و همچنين سابقه تلاش براي خودکشي، مانند کساني که در خوشه ٤ جاي گرفته اند، ممکن است از تداخل مربوط به حافظه فعال ، کنترل مهار کننده و انعطاف پذيري شناختي بهره مند شود، که سه عملکرد اجرايي اصلي اند.
متغيرهاي درون شناختي مشابهي در ارتباط با بسترهاي شناختي شناسايي شده اند و به اين ترتيب ، روش هاي خوشه بندي آماري با موفقيت مورد استفاده قرار گرفته اند تا مفاهيم عملکرد شناختي را در جمعيت مبتلا به MDD و BD توصيف کند(هرمنس و همکاران ، ٢٠١١) و (مارتينو و همکاران ٢٠١٤).
اين تفاوتها از اصلاحات علايم افسردگي و اختلالات نجات يافتند، که در تمام مقايسه هاي کيفيت زندگي و عملکرد در بين خوشه ها کنترل شدند.
اگرچه تاثير عوامل جمعيت شناختي بر کيفيت زندگي و عملکرد بيماران مبتلا به اختلالات خلقي يک هدف اصلي در پژوهش حاضر نيست ، اما يافته هاي ما به بررسي رابطه بين اين متغيرها بستگي دارد.