خلاصة:
تحلیل اسطورة آفرینش در منطقالطیر عطار چکیده اسطورة آفرینش یکی از مضامین محوری اساطیر جهان را تشکیل میدهد. این پژوهش بر آن است تا نمادهای بکار رفته در منطقالطیر را به عنوان یک اثر نمادین با اسطورة آفرینش مورد تحلیل قرار دهد. مطابق نتایج پژوهش، عطار در یک فضاسازی آگاهانه از بیت آغازین با توصیف آفرینش الهی به طور مبسوط داستان آفرینش کیهان را مطرح نموده است. وی با کمک انگارههایی ماندالایی (نماد هستی الهی) از تناظر ذره و عالم در آفرینش الهی تا وحدت سیمرغ با سیمرغ، همزاد و قرینة آسمانی خود، در جهت طرح اعتبار اسطورة "اصل و بن" به بازآفرینی "اسطورة آفرینش" پرداخته است؛ آفرینشی که هدف آن تکامل و ادغام دوگانگیها در ترکیب عالیتری برای رسیدن به یکپارچگی است. قهرمانان با گذر از آزمونهای رازآموز با کمک انگاره-های ماندالایی و اسطورة قداست "اصل و بن" از "آشوب ازلی" به "سامان مینوی" رسیده و با بازیابی یکپارچگی ازلی، مجذوب نخستین تجلی الهی گشتند. منطقالطیر با قصة آفرینش عالم آغاز میشود و با قصة بازآفرینی آفرینش از طریق توجه به اسطورة قداست "اصل و بن" به پایان میرسد؛ ذره، ماندالا، سیمرغ، کوه قاف، هفت وادی، شهریاری سیمرغ و سفر یادآور کمال و قداست "اسطورة اصل و بن" می-باشند.
ملخص الجهاز:
» (شایگان، 1388:141)؛ این سیر دوار میتواند قابل مقایسه با ابیات پایانی منطقالطیر باشد که در ذکر یگانگی اجزای کل هستی با صورت الهی است: چون نگهکردند آن سیمــرغ زود خویش را دیدند سیمــرغ تمام بود این یک آن و آن یک بود این بیشک این سیمرغ آن سیمرغ بود بود خود سیمرغ سی مرغ مدام در همه عالم کسی نشنود این (عطار، 1388: 426) مفهوم دایره «گاهی تجلی قداست و کمال میگردد و گاهی آفرینش کیهانی را تکرار میکند و گاهی مفهوم بینهایت و جاودانگی را نشان میدهد.
» (مورنو، 1392: 64) از مقایسهی این عبارات با منطقالطیر باید گفت، آنچه در آغاز منطقالطیر و در مجمع مرغان جهان، علت اصلی جستوجوی پادشاهی به نام سیمرغ بیان میشود، در واقع یک حرکت ماندالایی از ذره به مرکز عالم هستی است تا بدین وسیله به اوضاع نابسامان نظم و ترتیب بخشد که معادل رسیدن از «آشوب اولیه» به «سامان» در مراحل تکامل آفرینش محسوب میشود: چون بود کاقلیم ما را شاه نیست؟ زان که چون کشور بود بیپادشاه بیش ازین بیشاه بودن راه نیست نظـم و ترتیبی نماند در سپاه (عطار، 1388 :262) منظور از «هماهنگی بخشیدن ماندالاها»، هماهنگی با نمونهی خداگونه و نمودگار آغازین موجودات (سیمرغ) است و «سامان بخشیدن به شخصیت انسانی» در منطقالطیر، همان است که سیمرغ در ترکیب عالیتری با فعل مینوی و ازلی خود، ادغام شوند که اصطلاحا در عرفان به آن مقام فنا گفته میشود و منظور از یکپارچگی در منطقالطیر، همان رسیدن به مقام وحدت با وجود مثالی است.