خلاصة:
هدف این مقاله پژوهش در معنای فلسفه سیاسی از منظر فارابی و ابن سینا است. روش هایی که این مقاله در این پژوهش و بررسی استفاده می کند عبارتند از: روش های استقرایی، تحلیلی و مقایسه ای. مدعای مقاله این است که معنای فلسفه سیاسی نزد فارابی و ابن سینا و در آثار این دو متنوع بوده و تحول و تطور یافته است. این امر به ویژه در تعریف فلسفه سیاسی و حدود و دامنه و مناسبات آن با قانون و شریعت در آثار فارابی و ابن سینا قابل مشاهده است. از این مقاله به دست می آید که مفهوم فلسفه سیاسی و معنای آن، نزد فارابی و ابن سینا، ثابت و منجمد نبوده و بر اثر فلسفه ورزی و فلسفه پردازی این فیلسوفان تحول و دگرگونی یافته است.
ملخص الجهاز:
"بنابراین غایت فلسفة نظری، اعتقاد است بدون عمل کردن و غایت فلسفة عملی، شناخت است برای عمل کردن (همو، 1371 ه /1952 م، ص12؛ همو، ۱۳۷۶، ص11) ابنسینا پس از تفصیل اشیای غیر ارادی که خارج از اختیار و فعل انسان است و تقسیم آنها، فلسفه نظری را بر اساس این تفصیل و تقسیم به علم طبیعی و علم ریاضی و علم الهی تقسیم میکند (همان، ص 14-12؛ کربن، 1380، از جمله ص 15، 40) از سوی دیگر فلسفة عملی یا دربارة آرایی است که به کارگیری آنها مشارکت انسانی عام را تنظیم میکند و با نام تدبیر مدینه شناخته شده و علم سیاست (بخوان: فلسفة سیاسی) خوانده میشود و یا دربارة آرایی است که مشارکت انسانی خاص را تنظیم میکند و با نام تدبیر منزل شناخته میشود؛ و یا برای تنظیم أن الغرض فی الفلسفة أن یوقف علی حقایق الاشیاء کلها علی قدر ما یمکن الانسان ان یقف علیه.
(کربن، 1380، از جمله ص 15، 40، 243، 248) (رجوع شود به تصویر صفحه) ابنسینا دربارة ترتیب پرداختن به دانشها در الشفاء میگوید که این کتاب را با مابعدالطبیعه پایان میدهم و به پارهای از علم اخلاق و سیاسات اشاره میکنم تا اینکه در آینده در دانش اخلاق و سیاسات کتاب جامعی تصنیف کنم (ابن سینا، 1371 ه /1952 م، ص11) توجه به این گفتار ابنسینا، پارهای از ابهامات دربارة نسبت مابعد الطبیعه با فلسفة سیاسی را برطرف میسازد؛ زیرا اولا نشان میدهد که ابنسینا در صدد نیست که فلسفة سیاسی را ذیل مابعد الطبیعه معرفی کند بلکه در صدد اشاره به پارهای از سیاسات است تا پردازش موضوعات دانش فلسفه را به طور نسبی احصاء کرده باشد (تحلیل شهرزوری متفاوت است: شهرزوری، 1383، ص31) در هر صورت این امر که ابنسینا فلسفة سیاسی را در الهیات طرح کرده به معنای تأویل فلسفة سیاسی به الهیات نیست بلکه با ملاحظة گفتار ابنسینا در اواخر الهیات باید گفت که او فلسفة سیاسی را به مثابه معیار ارزیابی دین و شریعت میانگارد."