خلاصة:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین ابعاد هوش فرهنگی و خودکارامدی اجتماعی در میان دانشجویان دانشگاه ایلام است. روش : روش تحقیق، به روش همبستگی و بر اساس الگویابی معادلات ساختاری، روابط بین جنبه های مختلف هوش فرهنگی و خودکارامدی اجتماعی بررسی شده است. جامعه آماری تحقیق، 4029 نفر از دانشجویان دانشکده های علوم انسانی، کشاورزی، علوم پایه و فنی مهندسی دانشگاه ایلام بوده اند. تعداد آزمودنی ها در این تحقیق، 18 پسر و 174 دختر از دانشجویان دانشگاه ایلام بوده اند که با استفاده از جدول کرجسی، مورگان و کوهن و با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شده اند. در این پژوهش، از پرسشنامه هوش فرهنگی CQ (20 پرسش) و پرسشنامه خودکارامدی اجتماعی(25 پرسش) استفاده شده است. یافته ها: بین خودکارامدی اجتماعی و هوش فرهنگی بر اساس روش پیش رونده، طی سه مرحله متغیرهای انگیزشی، راهبردی و رفتاری معنادار بوده اند. نتیجه گیری: بین خودکارامدی اجتماعی و ابعاد مختلف هوش فرهنگی رابطه وجود دارد. لذا شناسایی میزان خودکارامدی جمعی در بین دانشجویان و تقویت جنبه های مختلف آن می تواند در بروز ابعاد انگیزشی، رفتاری و راهبردی هوش فرهنگی موثر باشد. هر چند بخش اندکی از هوش فرهنگی هر فرد را می توان ذاتی قلمداد کرد، اما بی تردید سهم مهمی از هوش فرهنگی هر فرد، ناشی از آموزش و یادگیری است.
ملخص الجهاز:
روش : روش تحقيق ، به روش همبستگي و بر اسـاس الگويـابي معـادلات ساختاري، روابط بين جنبه هاي مختلف هوش فرهنگي و خودکارامدي اجتماعي بررسي شده اسـت .
بنابر اين ، در ايـن تحقيـق بـه دنبـال بررسـي رابطـۀ بـين هوش فرهنگي و مؤلفه هاي آن و خودکارامدي جمعي در بين دانشجويان دانشگاه ايلام هستيم .
ون داين (٢٠٠٥) در تحقيقي ديگر در بين ٣٣٨ دانشجوي بازرگاني، رابطۀ بـين شخصـيت افراد و چهار عامل هوش فرهنگي را مـورد بررسـي قـرار داد و بـه ايـن نتيجـه رسـيد کـه وجدان گرايي با بعد فراشـناختي هـوش فرهنگـي ارتبـاط معنـاداري دارد؛ شـادابي و ثبـات عاطفي با جنبۀ رفتاري هوش فرهنگي در ارتباط است ؛ برون گرايي با ابعاد دانـش ، انگيـزش و رفتار ارتباط معنـاداري دارد و مهـم تـرين نتيجـه اينکـه ، گشـودگي در کسـب تجربـه از –––––––––––––––––––––––––––––––––––––––– 1.
Montagliani & Giacalone مهم ترين ويژگيهاي شخصيتي است که با هر چهار بعد هوش فرهنگي ارتبـاط مثبـت دارد و به عبارتي؛ با ميزان توانايي افراد براي انجام وظيفه به طـور اثـربخش ، در مجموعـه هـاي فرهنگي متنوع ارتباط مثبت دارد.
ب ) پيشينۀ داخلي ابروزي و همکارانش (١٣٨٩) در پژوهشي با عنوان «تأثير هـوش فرهنگـي بـر اثربخشـي گروهي»، به اين نتيجه دست يافتند که بين هوش فرهنگي و مؤلفه هاي آن (راهبرد، دانـش ، انگيزش و رفتار) با اثربخشي گروهي رابطـۀ معنـاداري وجـود دارد.
نتايج به دست آمده نشان داد که بين ابعـاد انگيزشـي، راهبردي و رفتاري هوش فرهنگي با خودکارامدي اجتماعي رابطۀ معنادار بوده است .