خلاصة:
باجلانها در دوره قاجار از سوی حکومت مرکزی مامور حراست از راهها و مرزهای غربی بودند؛ این کارکرد در کنار گرایش ایل مزبور به ایران و در تابعیت ماندن حکومت مرکزی، برآیند بررسی اسناد و مکاتباتی است که مابین مجیدخان سالارالسلطان سرکرده ایل باجلان و حکومت و کاربدستان ایران در کشاکش جنگ جهانی اول رد و بدل شده است.
این پژوهش در پی نشان دادن صدمات جنگ جهانی اول و نقش تغییر و تحولات مرزی بر زندگی سیاسی و اقتصادی ایل باجلان است. تحقیق حاضر در تلاش است با نگاهی توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر اسناد موجود وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایل باجلان را در دوران جنگ جهانی اول مورد بررسی قرار دهد. نتیجه پژوهش نشان میدهد خسارات سیاسی و اقتصادی وارده بر باجلانها در این دوره ناشی از مقاومت این ایل در برابر درخواست دولت عثمانی و قبول تابعیت این کشور است و تمسک به روحیه ملیگرایی و ایرانگرایی از سوی مجیدخان سالارالسلطان برای تحریک حکومت ایران در راستای کسب پشتیبانی صورت گرفت.
The Bajalan were appointed as the guardians of western roads and
borders by the central government during the Qajar era. This function
along with the tendency of the mentioned tribe and the acceptance of
citizenship of the central government are the results of reviewing the
documents and correspondence exchanged between the Majid Khan
Salar al-Soltan (the leader of Bajalan tribe and the Iranian government)
during the height of World War I. The study seeks to illustrate the effects
of the World War I and the role of border change on the political and
economic life of the Bajalans. The present research tries to study the
political, social and economic situations of Bajalan during the First
World War using a descriptive-analytical method and relying on existing
documents. The results of the research showed that the political and
economic losses incurred by the Bajalans in this period arose from their
resistance against the Ottoman government's request to accept its
citizenship. Adhering to the spirit of nationalism and Iranianism by
Majid Khan Salar al-Soltan aimed at provoking the Iranian government
to obtain support.
ملخص الجهاز:
اما قدرت گیری کریم خان زند دوباره جنگ را به زهاب آورد این در حالی بود که ایل باجلان برای تشکیل زندیه در اتحادیه وند و خدابنده لو و کلیایی تلاش تام کرده بود (سلطانی، ١٣٧٢: ج ٢، ٧٨٥) وکیل الرعایا، میرزا محمدجعفر خراسانی وزیر خود را به رسم سفارت به زهاب فرستاد و عبدالله پاشای باجلان را به قبول اطاعت دولت زند و فرستادن گرو و پیشکش دعوت نمود (راولینسون ، ١٣٦٢: ٣٢٠).
در دورة ناصری عزیزخان باجلان مورد التفات حکومت قاجاری قرار گرفت و از طرف ظل السلطان حاکم منطقۀ خود شد هر چند بعدها با درخواست عثمانیها او را از مرزها دور کرده و به کرمانشاه فرستادند (سازمان اسناد و کتابخانه ملی، ١٣١٧٨-٢٩٦) این روند حکومت سرحدی تا دورة مشروطه و آغاز درگیریهای جنگ جهانی که ریاست ایل باجلان به مجیدخان سالارالسلطان پسر عزیزخان رسید ادامه داشت .
مجیدخان سالارالسلطان طی نامه ای خطاب به محمدعلی علاءالسلطنه نخست وزیر وقت شرح تفصیلی خسارت های خود و طایفه اش را به منظور استمداد از حکومت مرکزی ارسال داشته و وعده داده است که اگر در این مهلکه باجلان ها حفظ شوند با یکصد سوار دولتی در امور سرحدداری دولت و حکومت قاجار را همراهی خواهند کرد (سازمان اسناد و کتابخانه ملی، ٣٦٦٥-٢٩٣، پوشه ٢).
پیشینۀ ایلی باجلان ها همانطور که سابق بر این نیز عنوان شد نشان میدهد که آنها در حد فاصل دو مرز ایران و عثمانی نقشی آویزان داشته اند بدین معنا که منافع ایلیاتی آنها بر وابستگیشان به حکومت های در راس امور میچربیده است .