خلاصة:
هدف این مقاله شناخت علل ثبت رویداد شورش بهرام چوبین بر ضد هرمزد چهارم ساسانی (590-579 م)، در متون تاریخی دوره ایلخانان با رویکرد اندرزنامهای است. متاثر از نظریه عبرت در تاریخ، مورخان این دوره با ذکر داستان بهرام چوبین که بررسی آن، مسئله این مقاله است، سعی داشتند به حکام یادآوری کنند با رعایت جانب حق و عدل و خودداری از رفتار ناشایست، مانع از شورش زیردستان و رجال سیاسی- نظامی شوند؛ گرچه پارهای از آنان رفتار بهرام را نقد کردهاند، اما اکثرا عامل بروز این رویداد را رفتار نادرست و غیرعادلانه هرمز ساسانی دانسته و بدینوسیله، ایلخانان را از تکرار اینگونه اشتباهات بر حذر داشتند. در این پژوهش سعی میگردد با نگاه به متون تاریخی و برخی کتب ادبی دوره ایلخانان، دیدگاه مورخان این دوره درباره شورش بهرام چوبین شناخته شود. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانهای است. نتایج نشان میدهد که گرچه بیشتر مورخان، به اصطلاح درباری بودند، اما با ذکر حادثه بهرام چوبین اندیشه حکومتداری بر اساس عدل و تدبیر را به حکام ایلخانی گوشزد کردهاند.
This study explains why Bahram Chobin’s rebellion against the
Sassanid Hormizd IV (579-590 AD) has been recorded in the historical
texts of the Ilkhanate era in an advisory approach. By referring to
Bahram Chobin’s rebellion based on deterrent theory in history, the
historians tried to warn the rulers that if they did according to justice and
avoid unrighteous behaviors, they could prevent the insurgency of
subordinates, politicians and Martials. Although some have criticized
Chobin’s rebellion, most of them believed that the reason was unfair and
unrighteous behaviors of Sassanid Hormizd; and thereby they urged the
Ilkhanate not to repeat such a mistake. Based on a descriptive-analytic
method to study the historical texts and some of the literary books of the
Ilkhanate era, which are all library resources, the views of historians of
this period about Bahram Chobin’s rebellion are examined. The results
showed that although most historians were so-called courtiers, by
referring to Chobin’s rebellion, they have tried to persuade Ilkhanate to
rule according to the principles of justice and sound advices.
ملخص الجهاز:
با ورود این جنبه از اندیشه سیاسی به عرصه تاریخ نگاری اسلامی، رفتار شاهان و طرز حکومتداری آنان و سیاست هایی که برای مدیریت کشور به کار میگرفتند، موردتوجه قرار گرفت و هدف بسیاری از مورخان که در تواریخ خود - به ذکر روایاتی از دوران باستان و حوادث زمان هر یک از آنان میپرداختند-، نیز بیشتر این بود که مایه عبرت شاهان و ای بسا خوانندگان شود و به نوعی درس حکومتداری را به آنان بیاموزند؛ بنابراین در دوره ایلخانان نیز همین هدف دنبال میشد و در پی آن بودند که علل سقوط و تباهی پادشاهان را بازگو نمایند و با آوردن روایاتی چون شورش بهرام چوبین که مقدمه سقوط هرمزد را فراهم کرد، به نوعی ایلخانان را از تکرار رفتار نادرستی که روزگاری این شاه ساسانی انجام داده و بدست خود موجبات تباهیاش را ایجاد کرده بود، بر حذر میداشتند.
درآخر نیز باید گفت مسأله انتقال قدرت و شورش داخلی برای قدرت گیری و سرکوب دولت رسمی ازجمله موضوعاتی میباشد که مورد توجه بسیاری از تاریخنگاران بوده است مورخان در ذکر داستان بهرام چوبین از او حمایت و به نوعی از شیوه مملکت داری شاه معاصر خود انتقاد کرده اند و حرکت او را نه صرفا توطئه و تلاشی برای قدرت گیری، که مخالفت و ایستادگی در برابر ظلم و بیدادگری و عدم رعایت جانب حق و عدل به توسط حکام زمانه ، را علت اصلی شورش و حرکت او میدادند.