خلاصة:
بررسی جایگاه سیره نبوی در منابع نخستین شیعی، از جمله مسائل مورد توجه تاریخ¬پژوهان بوده و تاکنون به انتقاد کمبود منابعی با موضوع سیره نبوی در جوامع شیعی پاسخ مناسبی داده نشده است. صرف نظر از علل و عوامل این کاستی، جستاری در منابع غیر تاریخی و استخراج گزارش¬های سیره نبوی می¬تواند به اثبات سیره¬نگاری در منابع شیعی انجامد. کتاب تفسیرقمی از جمله منابعی است که گزارش¬های سیره در آن دیده می¬شود. مقاله حاضر با نگرشی موردی به گزارش¬های سیره نبوی در این کتاب پرداخته و نمایی از آن را ارائه می¬دهد. گرچه در منابع متقدم و متاخر به کتاب المغازی علی بن ابراهیم اشاره شده است و می¬توان احتمال داد گزارش¬های کتاب مغازی او در بدنه دیگر کتب و به ویژه تفسیر منسوب به وی وارد شده و بر اساس یک روند طبیعی، خود کتاب کنار گذاشته شده است، اما تحقیق حاضر صرفا به استخراج گزارش¬های سیره و مغازی پرداخته و بازسازی کتاب مفقود المغازی را به مجالی دیگر وامی¬گذارد. دستاورد پژوهه حاضر، اثبات وجود گزارش-های سیره نبوی و به ویژه مغازی در منابع شیعی از گذر استخراج موردی در تفسیرقمی است؛ با توجه به این که گفتمان مسلط در اعصار گونا¬گون، پرداختن به موضوعات اختصاصی اعتقاد شیعی را اقتضا می¬کرد و کمبود منابع سیره نبوی در جوامع شیعی در مقایسه با اهل سنّت قابل دفاع است.
ملخص الجهاز:
گرچه در منابع متقدم و متأخر به کتاب المغازی علی بن ابراهیم اشاره شده است و میتوان احتمال داد گزارشهای کتاب مغازی او در بدنه دیگر کتب و به ویژه تفسیر منسوب به وی وارد شده و بر اساس یک روند طبیعی، خود کتاب کنار گذاشته شده است، اما تحقیق حاضر صرفا به استخراج گزارشهای سیره و مغازی پرداخته و بازسازی کتاب مفقود المغازی را به مجالی دیگر وامیگذارد.
چنانکه گذشت آقابزرگ تهرانی بر این باور است که ابوالفضل، عباس بن محمد بن قاسم، شاگرد علی بن ابراهیم که نامش در آغاز تفسیر موجود آمده، روایات ابوالجارود که راوی مطالبی از امام باقر(ع) و دیگران را از اواسط جلد اول تفسیر، در آن وارد کرده است (قمی، بیتا، ج4، ص303)؛ اما شاهدی برای این نظر در دست نیست و عباس بن محمد بن قاسم، کسی جز یکی از مشایخ مؤلف کتاب نیست که در طریق مؤلف به علی بن ابراهیم، قرار گرفته است (مدد الموسوی، 1369، ص93- 94) و نام وی علاوه بر آغاز کتاب، در میان نام راویان دیگر نیز ذکر شده است (قمی، بیتا، ج2، ص297).
به نظر میرسد این عبارت تنها به مشایخ مستقیم یا مؤمنان کتب مأخذ تفسیر اشاره دارد، زیرا در اسناد موجود حتی در مواردی که از علی بن ابراهیم نقل شده، روایات ضعیف فراوان دیده میشود و روایات مرسل نیز بسیار است (مانند: قمی، 1367، ج1، ص20، 30، 94، 114و ج2، ص406، 410، 426، 428، 434).