خلاصة:
با توجه به آنکه تصوف اسلامی از مهمترین جریانهای فکری و فرهنگی کل جهان اسلام و بالاخص ایران بوده است، آسیبشناسی تصوّف اهمیّت بسیاری دارد. تصوف که در طول تاریخ با وجود فراز و نشیبهای بسیار توانسته است به حیات خویش ادامه دهد، مانند هر اندیشة شگفت و بزرگ دیگری شیفتگان و مخالفان بسیاری دارد، بگونهای که گروهی آن را مغز و جوهر دین و گروهی کفر و الحادش فرض نمودهاند. در میان نقدهایی که از صوفیه صورت گرفته است، نقد صوفی بر صوفی- بجای نقد جنبههای نظری و فکری عرفان و تصوف- با تکیه بر جنبههای عملی و رفتاری صوفیه تصویری عادلانهتر و در همان حال عینیتر از آسیبهای وارد شده بر تصوف را ارائه میدهد. از همین روی در مقالة حاضر کوشش شد که انتقادات مطرح شده بر صوفیه در کتاب مثنوی معنوی که از مهمترین منابع شناخت عرفان و تصوف است، مورد بررسی قرار گیرد.
ملخص الجهاز:
در داستان «تنهاکردن باغبان صوفی و فقیه و علوی را از همدیگر»، گرچه هرسه مرد به یک اندازه مقصرند، گویی شکمخواری صوفی عامل اولیة تجاوز به باغ فرض شده اسـت و بـه همین دلیل باغبان ترجیح میدهد صوفی را پیش از علوی و فقیه مجازات کند و خطاب بـه آن دو بگوید: کیست این صـوفی شـکمخوار خـسیس تـا بـود بـا چـون شـما شـاهان جلـیس در داستان «فروختن صوفیان بهیمة مسافر را جهت سماع »، مولانا با مجسم سـاختن زنـدگی خانقاه نشینان در جلوی چشم خوانندگان به بیان علت اجتماعی پرخوری صوفیان میپـردازد و میگوید: «دیــر یابــد صــوفی آز از روزگــار زان سبب صوفی بود بسیار خوار»(دفتر٢، بیت ٥٣٢) همانگونه که میدانیم ، خانقاه مکانی بوده که برای زندگی فقرای قوم در نظر گرفته شده بود.
ابن جوزی در مورد این صوفی نمایان میگوید که «آورده اند که به صـوفیی گفتنـد ایـن جبـة پـشمینت را میفروشی ؟ گفت : اگر صیاد دام و تله اش را بفروشد پس با چه شکار کنـد؟»( ابـن جـوزی ، ١٣٦٨، ص١٥٦ ) در میان خود صوفیه نیز کسانی چون بشربن حارث ، هجویری و مولانا خرقه پوشی و تلـبس به لباس شهرت را به نقد گرفته اند.