خلاصة:
ما را به منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
این بیت در چاپهای معروف دیوان حافظ با صورت ناپیوسته واژه «هیچ کاره» آمده است. در شرحهای مختلف نیز با توجه بهمین رسم الخط و با ذهنیت تقابل سنتی عقل و عشق، (شحنه) عقل در این بیت هیچکس و هیچکاره خوانده شده است؛ این مقاله با طرح این مسئله که چرا بیت با این رسم الخط ضبط شده و چرا برخلاف ساختار بیت، عقل هیچکاره خوانده شده است، به تحلیل ساختاری بیت با هر دو صورت (هیچکاره و هیچکاره) پرداخته و صورت «هیچکاره» را ترجیح و پیشنهاد داده است؛ زیرا بیت با این صورت پیشنهادی، هم با نظریه «رندی (آمیزه عشق و عقل)» منطبق است، هم تصوّر تسامح دستوری و ناسازگاری با روح زبان از آن برداشته میشود، و هم از نظر سبکی میتواند نماینده بهتری برای شعر حافظ باشد.
صورت پیشنهادی:
مارا به منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچکاره نیست
Verse:” wisdom bids me go the wine abode, though wisdom has no say in my kingdom.”This verse in the famous copies of Hafez’s Divan, has been typed in a separated from of the word “hichkareh” means jobless or idle. Also, in the various commentaries, according to this same prescribed form of writing and conventional oppositeness mentality between wisdom and love, the wisdom as a shehneh chief of police has been taken for granted no one and idle. Being at issue, why the verse has been recorded in this prescribed form of writing and why, contrary to the verse structure, wisdom has been taken for granted no one and idle; after analyzing the verse in both forms of the word hichkareh and hitch-kareh, this article has preferred and suggested the hichkareh form. Because the verse with this suggested form, applicable to the theory of “Rendi (allegation of wisdom and love)” and is eliminated the negligence of grammatical imagination and incompatibility with the soul of the language, and stylistically can be a better representation for Hafez’s poetry
ملخص الجهاز:
در شرحهای مختلف نیز با توجه بهمین رسم الخط و با ذهنیت تقابل سنتی عقل و عشق ، (شحنۀ) عقل در این بیت هیچکس و هیچکاره خوانده شده است ؛ این مقاله با طرح این مسئله که چرا بیت با این رسم الخط ضبط شده و چرا برخلاف ساختار بیت ، عقل هیچکاره خوانده شده است ، به تحلیل ساختاری بیت با هر دو صورت (هیچ کاره و هیچ کاره ) پرداخته و صورت «هیچکاره » را ترجیح و پیشنهاد داده است ؛ زیرا بیت با این صورت پیشنهادی، هم با نظریۀ «رندی (آمیزة عشق و عقل )» منطبق است ، هم تصور تسامح دستوری و ناسازگاری با روح زبان از آن برداشته میشود، و هم از نظر سبکی میتواند نمایندة بهتری برای شعر حافظ باشد.
با این مقدمه ، این مقاله ضمن توجه به ویژگیهای خاص زبانی و بیانی شعر حافظ و با توجه به اندیشه های او دربارة رندی بر اساس نظریۀ «رندی (آمیزة عشق و عقل )» از سعید حمیدیان ، به بررسی و تحلیل ساختاری بیت مذکور پرداخته تا نشان دهد ١) گسسته آمدن واژة «هیچ کاره » در دیوان حافظ ناشی از چه مسئله ای بوده و خود چه مسئلۀ دیگری را در پی داشته است و٢) از نظر ساختاری در این بیت ـ برخلاف نظر شارحان ـ آن تقابل تاریخی عشق و عقل دیده نمیشود زیرا ٣) بنظر میرسد نه تنها عقل اینجا هیچ کاره و مزاحم و بازدارنده از عشق نیست بلکه در تایید نظر حمیدیان ، شحنۀ عقل نگهبان گوهر رندی نیز هست .
برای این کار، نگارنده پس از ذکر مختصری از آرای برخی حافظ پژوهان در پیشینۀ تحقیق و تشخیص مسئله ، با نگاهی ساختاری به غزل مورد نظر، «ولایت ما» را ولایت /عالم رندی دانسته ، و پس از ذکر نظریۀ «رندی(آمیزة عشق و عقل )» به تحلیل ساختاری هر دو صورت بیت در دو بخش جداگانه پرداخته است .