خلاصة:
ساختارشکنی تقابلهای دوسویه در داستان کوتاه «سجل أنا لست عربیة» (بر اساس نظریۀ گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف) چکیده بر پایۀ الگوی سه بعدی نورمن فرکلاف در تحلیل گفتمان انتقادی، یک «متن» میتواند، توأمان نقشی اساسی در بازتولید روابط قدرت و پیرو آن، تثبیت نابرابریهای اجتماعی داشته باشد و یا آغازی برای یک راهبرد مخالف در برابر نابرابری باشد. برپایه این نظریه، در بیشتر جوامع «جنسیت»، یکی از برجستهترین نمونههای نابرابری است که توسط مؤلف و در گفتمان متون، تقویت و یا تضعیف میشود. هدف از این پژوهش، بررسی کلیشههای جنسیتی و تقابل مرد و زن در داستان «سجل انا لست عربیة» نوشتۀ غاده سمان است، تا با روشی توصیفی-تحلیلی و با تاکید بر نظریه انتقادی فرکلاف و ابزارهای زبانشناختیای که او برای بررسی مفاهیم قدرت، ایدئولوژی و نابرابری در متن ارائه میدهد، به این مهم دست یابد. بدین معنا که شخصیتهای این داستان، دربرابر کلیشههایی که گفتمان حاکم برای آنان در نظر گرفته، چه موضعی میگیرند؟ آیا با بازتولید گفتمان غالب جامعه سنتی در جهت تثبیت ایدئولوژی مردسالاری گام برمیدارند یا اینکه با شالودهشکنی، در برابر این گفتمان میایستند؟ پس از بررسی متن در سه رویۀ زبانشناختی، گفتمانی و اجتماعی، به نتایجی دست یافتیم که بیانگر این است که نویسنده، با تأثیرپذیری از اندیشههای فمینیستی، خواننده را با تقابلهای دوسویۀ جنسیتی، هویتی و در واقع چالش سنت و مدرنیته روبهرو ساخته که در پایان داستان با ساختارشکنی زن و غلبۀ موقتی هویت غربی به پایان میرسد.
ملخص الجهاز:
هدف از این پژوهش ، بررسی کلیشه های جنسیتی و تقابل مرد و زن در داستان «سجل انا لست عربیة » نوشتۀ غاده سمان است تا با روش توصیفی-تحلیلی و با تأکید بر نظریۀ گفتمان انتقادی فرکلاف و ابزارهای زبان شناختی که او برای بررسی مفاهیم قدرت ، ایدئولوژی و نابرابری در متن ارائه میدهد، به این مهم دست یابد و نشان دهد که شخصیت های این داستان ، دربرابر کلیشه هایی که گفتمان حاکم برای آنان در نظر گرفته ، چه موضعی می گیرند؛ «آیا با بازتولید گفتمان غالب جامعۀ سنتی در جهت تثبیت ایدئولوژی مردسالار گام برمیدارند یا اینکه با شالوده شکنی، در برابر این گفتمان میایستند؟» بررسی متن ، در سه رویۀ زبان شناختی، گفتمانی و اجتماعی، نشان میدهد که نویسنده ، با تأثیرپذیری از اندیشه های فمینیستی، خواننده را با تقابل های دوسویۀ جنسیتی، هویتی و در واقع چالش سنت و مدرنیته روبه رو ساخته که در پایان داستان با ساختارشکنی زن و غلبۀ موقتی هویت غربی به پایان میرسد.
این پیوند، در آغاز برای کلارا سرشار از خوشبختی، عشق به صافی و زمزمۀ «سجل : أنا عربیۀ» بود؛ اما از آنجا که همسرش صافی، تنها، رؤیای زندگی در پاریس را در سر داشت ، با دست نیافتن به این رؤیا، رفتار متناقضی در قبال کلارا در پیش میگیرد و کلیشه های مردانۀ قدرت ، خشونت و تحقیر زن را در خود تقویت و نقش جنسیتی تکیه گاه بودن و نان آوری را کنار میگذارد و با بیرحمی درآمد زن را صرف بی - بند و باری خویش میکند، تا اینکه سرانجام ، کلارا از ازدواج با او پشیمان میشود.