خلاصة:
بین فرازوفرود پرونده هستهای ایران و هویت مبتنی بر نقش در گفتمانهای حاکم سیاست خارجی ارتباط وثیقی وجود داشته است. شکلگیری این هویت متاثر از هر دو سطح داخلی- بهویژه ساختهای ذهنی، ویژگیهای فردی، ارزشی و روانی کارگزاران سیاست خارجی- و سطح خارجی بوده است. از این منظر، مولفههای هویتی گفتمان احمدینژاد متاثر از هنجارهای داخلی و نسبت آنها با ساختار نظام بینالملل، پرونده هسته ای را در قالب متناسب با هویت خود بازنمایی و سپس این نوع بازنمایی چراغ راهنمای راهبرد تصمیم گیری پرونده هستهای قرار گرفت. براین اساس، هدف اصلی این مقاله، پاسخگویی به این سوال است که «هویت نقشی در گفتمان احمدینژاد، پرونده هستهای را به چه طریقی بازنمایی و در این راستا چه راهبردهایی برای تصمیمگیری در خصوص آن تجویز کرد؟» یافته های پژوهش با بهره گیری از نظریه سازه انگاری و بر اساس روش توصیفی-تحلیلی، نشان می دهد که پرونده هسته ای در این دوره متاثر از هویت نقشی در قالب یک موضوع هستی شناسانه- امنیتی بازنمایی شد و در این راستا، مبتنی بر رویکرد روانشناختی و ارزشی راهبردهای سیبرنتیک و چشم انداز برای تصمیم گیری در خصوص آن به کار گرفته شد.
ملخص الجهاز:
اين امر نشان ميدهد که چگونه پالايه هاي هويتي و ساخت هاي بيناذهني برساخته ميتوانند منجر ِ به بحران و يا به همان اندازه زمينه حل يک بحران را فراهم آورند؛ اما نکته قابل تأمل آن است که عليرغم تأثيرگذاري سطح خارج در شکل گيري هويت يک گفتمان ، اين هويت ابتدا تحت تأثير هنجارهاي سطح داخل و همچنين به حاشيه راندن يا برجسته کردن ارزش ها و باورهايي خاص از سوي افراد کارگزار شکل ميگيرد، ديگران را به عنوان دوست ، دشمن يا رقيب تعريف و سپس وارد محيط بين المللي و تعاملات با آن ميشود.
ِ درنتيجه وجه تمايز اين مقاله آن است که تأثير هويت نقشي برآمده از گفتمان احمدينژاد بر پرونده هسته اي را با تمرکز بر نوع رابطه اي که بين مؤلفه هاي گفتماني اين دوره با ساختار نظام بين الملل وجود داشته ، موردبررسي قرار ميدهد و سپس راهبردهاي تصميم گيري متأثر از اين هويت و رابطه را نشان خواهد داد.
بر اساس اين شاخص ها، مباني غيرمادي و هنجاري بايد به عنوان عاملي اساسي در فرازوفرود پرونده هسته اي موردتوجه قرار گيرد که در اين راستا مدل هاي هويتي و به ويژه سازه انگاري بهترين چارچوب براي درک آن است ؛ چراکه مطابق با اين چارچوب بايد گفت ازآن جاکه هويت مبتني بر نقش ملي دولت ها محور تعريف آن ها از واقعيت و برساختن مسائلي مانند قدرت ، منافع ملي، ِ دوست و دشمن و درنهايت محور تصميم گيري و کنش آن هاست (متقي و کاظمي، ١٣٨٦: ٢١٨).