خلاصة:
تاکنون محققان بسیاری سعی در خوانش ایده طرح مجموعه میدان و دولتخانه اصفهان در عصر صفوی داشته اند. افزوده های شاه عباس به منظر شهری اصفهان، طی دورهای از سال 999 تا 1038 ه.ق. ادامه داشتهاست. برخی از محققین معتقدند احداث این مجموعه با طرحی از پیش تعیینشده صورت گرفتهاست و این در حالی است که برای رسیدن به دیدگاهی جامع راجع به ایده توسعه و طرح میدان، بایست سه موضوع را به صورت تطبیقی و همزمان بررسیکرد؛ متون تاریخی درجه اول که همزمان با احداث مجموعه به نگارش درآمدهاند، تطبیق آنها با کاوشهای باستان شناختی و نهایتا تطبیق آن با تحولات سیاسیاجتماعی کشور در این دوره. هدف پژوهش، فهم روند دقیق ایده پردازی و سیاست های مداخله و نوسازی در رویارویی با بافت کهن شهری میباشد که نیازمند بررسی این سه حوزه به صورت تطبیقی است. لذا ماهیت این پژوهش کیفی و تاریخی و با روش تحلیلی-توصیفی و سپس تطبیقی صورت گرفته است. این بررسی تطبیقی سبب گردید تا دریابیم ایده طرح مجموعه، بصورت تدریجی و نه به یکباره شکل گرفته است. این ایده در سه مرحله جداگانه و در هر مرحله متاثر از بستر سیاسی و اجتماعی بوده است. مرحله اول طرح اولیه میدان قبل از انتقال پایتخت به اصفهان، با کارکرد تفرجگاهی و نمایش های سیاسی و همزمان با ماهیت متزلزل اوضاع سیاسی است. در این مرحله شاه تصمیم به توسعه و نوسازیهایی در میدان کهن شهر را داشته، ولی پس از انتقال پایتخت به اصفهان بهعلل ناکامی در پروژه های مرمت و توسعه میدان کهنه، مرحله دوم یعنی ایده توسعه میدان نو با ماهیت تجاری و همزمان توسعه شهر توسط خیابان چهارباغ مدنظرقرار میگیرد. پس از مدتی درراستای سیاست تبدیل اصفهان به پایتخت شکوهمند صفوی، همزمان با برتری اقتدار سیاسی، ایده مرحله سوم ؛ شکوهمندسازی میدان از طریق پروژه های عظیم و همچنین احداث محلات جدید شهری با پرداخت وامهای بدون بهره مدنظر قرارمیگیرد. این یافته ها، منجر به تبیین نظریه تغییر تدریجی از یک مرکز محلی تا پایتختی حکومتی در رابطه با اصفهان صفوی گردید.