خلاصة:
این مقاله امکان تربیت اخلاقی کودکان در دوره نخست کودکی را −هفت سال اول زندگی که براساس احادیث مراحل تربیت، دوره سیادت نامیده میشود− بررسی میکند. برای این منظور با روش توصیفی−تحلیلی نظر اندیشمندان درباره تربیت اخلاقی کودکان بررسی و تحلیل گردید و با کاربرد روش تحلیلی−استنتاجی تعریف و امکان آن تبیین شد.
یافتهها نشان میدهد که بیشتر اندیشمندان، تربیت اخلاقی را برای دوره سیادت میپذیرند و دلایلی مانند فعال بودن ذهن شهودی، تأثیر محیط، مناسبات اجتماعی و الگوهای اخلاقی، امکان تحقق مراتبی از شناخت، انتخاب و عمل را برای کودکان در این دوره، بهعنوان مهمترین شواهد امکان تربیت اخلاقی کودکان مطرح میکنند.
ملخص الجهاز:
با توجه به این اختلافنظرها، دیدگاه اندیشمندان درباره تربیت اخلاقی کودکان، سن آغاز آن و امکانپذیری یا امکانناپذیری تربیت اخلاقی در دوره نخستین کودکی در چهار گروه بررسی شده است: گروه اول، تربیت اخلاقی را بیشتر به رشد عقلانی و شناختی فرد و آن را نیز به رشد تفکر انتزاعی و کسب توانایی استدلال و قضاوت اخلاقی معطوف میدانند که از عوامل درونی تربیت است (حسنی و همکاران، 1394).
نگرش آنها این است که تربیت باید مرکز توجه خویش را پرورش عقلانیت و معرفت متربی بهدلیل ارزش ذاتی آن قرار دهد (نوردنبو، 1376، ص28)؛ بنابراین تربیت اخلاقی کودکان از نظر این اندیشمندان عبارت است از: «ارتقای فهم و درک و داوری کودکان در زمینهٔ اخلاق تا بتوانند بهتر رفتار اخلاقی از خود بروز دهند» (حسنی و همکاران، 1394، ص127).
برخی از اندیشمندان این گروه معتقدند رفتار اخلاقی از مسائل روانشناختی یا غریزی نشئت نمیگیرد؛ بلکه از تکامل تدریجی باورهای مناسب با توجه به رفتار درست انسانی ناشی میشود که دارای چهار جزء اصلی الگوبرداری، گفتگو، تمرین و تأیید است و همه اینها در ارتباطات مراقبتی فعال میشوند و موفقیت آنها نیز به این ارتباطات بستگی دارد (نادینگز، 2002 و 2005 به نقل از نادینگز، 2010، ص147؛ حسنی و همکاران، 1394، ص392−395)؛ بنابراین الگوبرداری تأثیر زیادی در تربیت اخلاقی دارد و باید به پرورش عواطف اخلاقی کمک کند.
Narvaez (Eds), Hand book of Moral and Character Education (pp310-327), New York: Rutledge.
Pekarsky, Daniel, (1983), “Moral Choice and Education”, Journal of Moral Education, 12: 1, 3-13.