خلاصة:
اثر فلسفی شیلر "در باب تربیت زیباییشناختی انسان در رشتهای از نامهها" انسانشناختی به شخصیت انسان و جامعه میپردازد و سه نوع شخصیت را مورد مداقه قرار میدهد: بربر، متوحش و شخصیت سوم، شخصیتهای غیر اخلاقی و شخصیت ایدهآل اخلاقی. لوکاچ و پژوهشهای معاصر شخصیتهای نمایشی شیلر را در ارتباط با نامههای تربیت زیباییشناختی – بیآنکه به تحلیل انسانشناختی این نامهها بپردازند- تجلی کمشکش درونی میان فضیلت و رذیلت میدانند که از آن میتوان به نزاع میان بایدهای اخلاقی و بودن روانشناختی نیز تعبیر کرد. چنانچه در آثار ادبی و در اثر فلسفی شیلر شاهد حضور و تطور اندیشههای انسانشناختی شیلر باشیم، درک، دریافت و تحلیل کامل این انسانشناسی - انسان شناسی اثر فلسفی و آثار نمایشی - و بدین ترتیب تحلیل شخصیتهای نمایشی در گرو نگاهی همزمان به این آثار است. بدین منظور با نگاهی به نظریهی لوکاچ، پژوهشهای معاصر و تربیت زیباییشناختی شیلر به تحلیل شخصیتهای آثار نمایشی پرداخته و سعی بر ارائه تصویری کامل از انسانشناسی شیلر خواهد شد.
ملخص الجهاز:
لوکاچ و پـژوهش هـاي معاصـر شخصيت هاي نمايشي شيلر را در ارتباط بـا نامـه هـاي تربيـت زيبـايي شـناختي - بـي آنکـه بـه تحليـل انسانشناختي اين نامه ها بپردازند- تجلي کشمکش دروني ميان فضيلت و رذيلـت مـي داننـد کـه از آن مي توان به نزاع ميان بايدهاي اخلاقي و بودن روانشناختي نيز تعبير کرد.
او در تبيين مبادي و ريشه هـاي انديـشة تربيتـي - زيبايي شناختي شيلر تفکرات شيلر را با تفاوتهايي برگرفته از انديشه هـاي انگليـسي بـالاخص هاچسون، هوم و شفتسبري مي داند؛ آنها نيز به واسطة زيبايي شناسي سعي بـر تربيـت نـوعي از انسان دارند که مطلوب آن برهه از دوران روشنگري است ؛ براي مثال هوم تلاش بر تبيين نقش زيبايي شناسي در دگرگوني و تبديل فضيلت اخلاقي به مهارتهاي زندگي دارد؛ با افزون شدن انديشه هاي کانت به تفکرات شيلر، کـه انـداموار از انديـشه هـاي انگليـسي متفـرع مـي شـوند، انديشه هاي تربيتي او شکل نهايي خود را مي يابند (لوکاچ، ١٩٦٩، ١٨).
از ديد لوکـاچ نقـدي کـه شـيلر بـر انـسان انقلاب دوران فرانسه دارد، همان انتقادي است که او از شخصيت هـا و قهرمانـان داسـتانهـاي نمايشي دوران پيش از مطالعات کانت داشته است و درواقع در اين نمايشنامه هـا بيـشتر از هـر چيز ديگر قوانين حاکم بر انسان بـه عنـوان موجـودي متعـين ، تعيـين کننـدة رفتـار قهرمانـان و شخصيت هاي نمايشنامه هاي اوست ؛ لوکاچ تجلي اين انديشه را در اولين آثار نمايشي شـيلر در "راهزنان" و "دن کارلوس " در شخصيت هاي کارل مور و مارکي فون پوسـا مـي بينـد (همـان، ٢١).