خلاصة:
«رسالة لوایح» یکی از آثار برگزیده در بستر مکتب عرفانی «کشف و شهود» است که در تبیین «مراتب مکاشفه» نگاشته شده است. در غلبة نظام گفتمانی مسلط بر اثر یعنی «گفتمان عشق شهودی و مکاشفة عیانی»، یکی از رویکردهای گفتمانی متمایز آن را باید در شیوة حضور مشارکین محوری گفتمان در قالب اضلاع سهگانة مثلث عشق جستجو کرد. عینالقضات همدانی با ارائة گفتمانی چندبعدی با محوریت «عاشق»، ارتباط متقابل وی با «معشوق» و واسطهگری «عشق»، سعی در بیان «عشق شهودی» با دیدگاه منحصر به فرد و شاعرانة خود دارد. با توجه به هدف غایی مؤلف از عشق شهودی، یعنی «مکاشفة عیانی»، «یکی شدن با معشوق» و در نهایت «فنای افعالی و صفاتی»، آنچه که در مورد عاشق اهمیت دارد «محو، فنا و اتحاد» است. از این رو این مشارک به اقتضای استعداد روحی خود در هر یک از مراتب مکاشفه، حالات عاطفی خاصی را تجربه میکند.
در این پژوهشِ «توصیفی تحلیلی» سعی شده است با تأکید بر دستور نقشگرای هلیدی، بارزترین حالات عاطفی موجود در متن نسبت به مشارک مرکزی گفتمان، در هر یک از مراتب مکاشفه براساس «التباس» و «تجلی ذات بلاکیف» بررسی شود.
ملخص الجهاز:
- خاصیت عشق هم اینجا از تأثیر فروماند؛ زیرا که تأثیر خاصیت او آن بود که قابل را مستعد قبول فعل فاعل کند، چون کرد فاعل بر کارست و قابل در دیدارست (ص 14) و چون نسیم صبا افضال معشوق، از مهب لطف در وزیدن آید پرده از پیش جمال برگیرد، عشق آتش در تو زند و قصد دگر اول کند تا به کشف جلال متمتع گردد (ص 30) - باشد که درین مقام معشوق بدو اقبال کند و وجودش قابل دید جمال کند، به جاذبة لطف او را بر در سرادق حسن حاضر کند و به خودش در خودش ناظر کند تا بدو بینا شود (ص 32) آنچه که عینالقضات بر آن اصرار میورزد، «مکاشفة عیانی» است که شرط اصلی آن در ساختار فرآیندهای مادی و انجام کنش «سوار شدن بر مرکب عشق و سیر عالم لامکان» توسط عاشق بیان شده است: - لعمری تا مرکب سید عالم صلعم براق بود و حامل او رفرف و برندة او پرنده و گذر از مکان از آن تنگنا بیرون نشد، چون بر مرکب عشق سوار شد و در عالم شوق نامدار شد و به سیر عالم لامکان سربرآورد از مکاشفة عیانی خبر آورد (6) «تجلی ذات بلاکیف» نیز از طریق فرآیندهای مادی و رابطهای در ارتباط دوسویة معشوق و عاشق مطرح شده و شرط اصلی آن «بیشعوری» عاشق است: - در سخنان شیخ ابوعلی فارمدی قدس الله روحه آمده است که چون بنده را در بیشعوری از حدود انسانیت بیرون برند و از عالم ملکیت در آن بیشعوری برتر شود روا بود که انوار تجلی ذات بیکیف بر وی افتـد امـا اگـر به مثـل کوه بود مندک گردد و اگر قائم به قوت نبوت بود مؤید به تأیید رسالت بود بمـیرد و راه فنـاء ابـد بـرگیرد جعلـه دکـا و خر موسی صعقا سر این معنی است.