خلاصة:
این تحقیق، به واسطه پدیدارشناسی و توصیف افراد از وضع خود، چارچوبی به دست داده تا آگاهی و انسجام هویتهای چندگانه اجتماعی و فرهنگی نظیر نژاد، طبقه و جنسیت در تجارب پنج دانشجوی سیاهپوست شاغل به تحصیل در یک کالج سفیدپوستان- جامعهای که سفید پوستان بر آن حاکم هستند- مورد بررسی قرار گیرد. این مقاله، محور توجه خود را به گونه¬ای ویژه بر یافتههای مرتبط با نقش ایمان و معنویت در جریان رشد متمرکز ساخته است. کلیت و انسجام هویت مفاهیمی حساس برای تمامی افراد، بخصوص سیاه پوستان و اعضای دیگر اقلیتهای فرهنگی هستند؛ اقلیتهایی که امیدوارند تا از قبل تحصیل و آموزش و پرورش، به نوعی “خودآگاهی راستین” در مقابله با “خشونت نمادین” دست یابند. در ابتدای قرن بیستم، دو بویس نوشت: “تاریخ سیاهان امریکایی، تاریخ نزاع است؛ نزاعی که در راه خودآگاهی [فردیت] و در راه تلفیق دو نوع خویشتن، به منظور دستیابی به یک خویشتن بهتر و درستتر، در گرفته است”. ( DuBois, 1903/1994:2-3) این راه، نشانگر نوعی آگاهی معنوی است که ماهیت به هم مرتبط اگزیستانس انسانی و اشتیاق به کمال خویشتن را آشکار میکند. محققان، تجارب دانشجویان سیاهپوست را در فضای دانشگاهی که اغلب دانشجویان آن سفید پوست بودند، مورد مطالعه قرار دادند و کرارا به ماهیت چندپاره و گسیخته این تجارب ابرام ورزیدند. گذشته از این نتایج، این تحقیق نشان میدهد که دانشجویان سیاهپوست به معنویت چنان مینگرند که گویی دستاویزی است برای هدایت یافتن در خلال تجارب آموزشی و رشد نوعی هویت نژادی مثبت در محیطی که به لحاظ فرهنگی، چهره خصمانهای بروز میدهد.این تحقیق، ملهم از پژوهشهای قبلی، رشد هویت را در مورد دانشجویان سیاهپوست بررسی میکند تا داستان هایی را کشف کند که نفوذ فرهنگی اجتماعی را بر رشد هویت نشان دهند و به ما کمک کنند تا به سوال “من که هستم؟” پاسخ دهیم.
ملخص الجهاز:
نقش ایمان در رشد کامل هویت دفینا لازاروس استیوارت Dafina Lazarus Stewart ترجمه الهام نصرتی این تحقیق، به واسطه پدیدارشناسی و توصیف افراد از وضع خود، چارچوبی به دست داده تا آگاهی و انسجام هویتهای چندگانه اجتماعی و فرهنگی نظیر نژاد، طبقه و جنسیت در تجارب پنج دانشجوی سیاهپوست شاغل به تحصیل در یک کالج سفیدپوستان- جامعهای که سفید پوستان بر آن حاکم هستند- مورد بررسی قرار گیرد.
( Allen, Epps & Haniff, 1991; Fleming, 1984; Gibbs, 1974; Hughes, 1987; Parham, 1989; Sedlacek, 1987) گذشته از این نتایج، این تحقیق نشان میدهد که دانشجویان سیاهپوست به معنویت چنان مینگرند که گویی دستاویزی است برای هدایت یافتن در خلال تجارب آموزشی و رشد نوعی هویت نژادی مثبت در محیطی که به لحاظ فرهنگی، چهرۀ خصمانهای بروز میدهد.
هویتهای اجتماعی فرهنگی را باید به مثابه ابعاد و جوانب هویت شخصی (self-identity) شناخت؛ میان این هویتها و اجتماع بزرگتر و فرهنگهای شخصی افراد (personal cultures of individuals) نوعی ربط تأثیر و تأثر وجود دارد.
(نه از حیث پایگاه اجتماعیاقتصادی، بلکه به لحاظ پیشآهنگی جریانات دانشجویی) تمرکز مطالب و بحثهایی که در ادامه پیرامون یافتهها صورت میگیرد، بر مبنای این سؤال تحقیقی است که خود، جزیی از یک پژوهش وسیعتر به شمار می آید: “معنویت به چه صورت هایی بر درک هویتهای چندگانه اجتماعی فرهنگی و رشد نوعی خویشتن منسجم و کلی، در این دانشجویان سیاهپوست تأثیر میگذارد؟” مرور ادبیات پیشین روانشناسی رشد، الهیات زنانه (womanist theology)، مطالعات معطوف به امور دانشجویی، رویهمرفته، تحلیلی تفسیری به دست میدهند که در ادامه، به آن اشاره میکنیم.