خلاصة:
علم غیب مسئله ای کلامی و فرا مذهبی است، که نقش زیر ساختی نسبت به دیگر مباحث کلامی دارد، متفکران اسلامی از جمله متکلمین معتزله واشاعره با توجه به پیشینه قرآنی-روایی آن و اهمیت و جایگاه حساسی که در نظام اعتقادات اسلامی دارد، از دیر باز تا کنون با عنایت ویژه، وبا مبانی ورویکردهای متفاوت بر آن نظر انداخته اند. این جستار برآن است، از رهگذر نمایاندن آراء واندیشه های معرفت شناسانه دو چهره شاخص به نمایندگی از دو مکتب کلامی فوق، قاضی عبدالجبار معتزلی(359-415ق)و ابو حامد غزالی اشعری(450-505ق) بحث علم غیب غیر انبیاء را مورد بحث وبررسی قرار دهد. بررسی تطبیقی این مسئله از نگاه پیروان این دو مکتب کلامی، علاوه بر بازتاب اندیشه آنها در باره امکان آگاهی غیر انبیاء ازغیب وقلمرو آن، اشتراکات مبنایی شیعه با اشاعره وافتراق مبنایی شیعه با معتزله را در باره آموزه علم غیب غیر انبیاء از جمله امامان نشان خواهد داد.
ملخص الجهاز:
علم غیب از جمله مسائلی است که با توجه به خاستگاه قرآنی و رواییاش (نادم، 1388: 542ـ638)، مسلما در نظام اعتقادی شیعه نقش زیرساختی و زیربنایی برای دیگر اعتقادات مانند توحید، نبوت، معاد، امامت دارد؛ از این رو محل توجه همه متکلمان امامیه بوده و البته به معنای عام آن مورد توجه معتزله و اشاعره نیز قرار گرفته است، و این دو مکتب به بحث و نظر درباره آن پرداختهاند.
عبدالجبار نه تنها آگاهی از غیب را امری ممکن میداند، بلکه قرآن و وجه اعجاز آن را هم به علت داشتن اخبار غیبی ثابت دانسته است؛ بنابراین میگوید: اطلاعات غیبی پیامبر(ص) همه از جانب خداوند و موهبت الهی به آن حضرت است (همان: 15/193)؛ بدین جهت از نگاه او هرگاه عقل در امور اعتقادی از درون نتوانست استدلال کند، نقل از بیرون با عنایت به استدلالهای عقلپذیر که شامل وحی و گفتار پیامبر(ص) (تعلیمات) است، اطمینان خاطر ایجاد میکند؛ بدین جهت وی در مورد امور اعتقادی از جمله علم غیب و امثال آن که به وسیله نقل اثبات میشوند، حکم به صحت میکند و میگوید: اولویت دارد که علم غیب را فعل خداوند بدانیم؛ زیرا خداوند قلب پیامبر(ص) را وسیلهای قرار داده که قابل باشد؛ بدین معنا که خداوند قلب را بهگونهای بنا نهاده که در وجود این علوم مؤثر باشد، به شرط اینکه آن قلب در سلامت کامل باشد (همو، 1408: 392).