خلاصة:
میرزا داراب بیگ، متخلّص به جویا، از شعرای بنام سبک هندی و از شاگردان توانمند کلیم کاشانی و صائب تبریزی در عرصه شعر و شاعری به شمار می رود. دیوان جویا با تاسّی از کلیم و صائب، سرشار از معانی و مضامین متضادّ است، یعنی؛ جویا نیز همچون کلیم، صائب و دیگر شعرای سبک هندی، تحت تاثیر علل و عواملی همچون: علّت قرار گرفتن در موقعیّتهای مختلف، عدم تعادل روحی و روانی، مضمون تراشی، دستیابی به معانی رنگین و در اصطلاح اهل ادب آن عصر، «معنی بیگانه»، نگاه متفاوتی به شخصیّتهای اساطیری، تاریخی، مذهبی و عناصر شعری و پدیدههای محیط اطراف و طبیعت پیرامون خود داشته و به خلق معانی و مضامین جدید و متضادّ از هم پرداخته است. منظور از معانی و مضامین متضادّ، در اشعار سبک هندی آن است که شعرای این سبک، به جهت خلق مضامین جدید و پرهیز از مضامین کلیشهای و تک بعدی رایج در هنجار ادبی فارسی(سبک عراقی)، با هنجارگریزی و آشنایی زدایی، سنّتهای شعری گذشتگان را در هم شکسته و با دادن بار معنایی کاملا جدید به کلمات، از زوایای دید گوناگون، به عناصر و پدیدههای محیط اطراف خود نگریسته و یک موضوع و پدیده ثابت و متعارف شعری را در دو معنای متضادّ از هم (مثبت و منفی یا ستایش و نکوهش) به کارگرفتهاند. نگارنده در این پژوهش معانی و مضامین متضادّ را از کلّ غزلیّات جویای تبریزی استخراج کرده و به ترتیب حروف الفبایی مورد بررسی قرار داده و هر جا که لازم و ضروری به نظر رسیده، از اشعار شعرای دیگر؛ بخصوص شعرای هم سبک شاعر، نظیر: کلیم ، صائب و دیگر شعرای سبک هندی نیز اشعاری به عنوان شاهد مثال در پی نوشت مقاله آورده است. نتیجه این که پرداختن به معانی و مضامین متضادّ در شعر جویا، از طریق هنجار گریزی، و با تاسّی از شعرای نامدار سبک هندی از بسامد بالاتری برخوردار است.
ملخص الجهاز:
همان طور که قبلا اشاره شد، تمامی معانی و مضامینی شعری جویا، با تأسی از کلیم و صائب و دیگر شاعران سبک هندی، در دو شکل متفاوت و متضاد از هم از به کار رفته است، که برای پرهیز از اطالۀ کلام به مواردی از آن اشاره میگردد: 2-1- آسمان و چرخ و فلک و گردون جویا، با هنجارگریزی و آشنایی زادیی و مغایر با اکثریت شعرا - از ابتدای شعر و ادب فارسی تا به حال- که به انتقاد و نکوهش از فلک پرداختهاند و همنوا و موافق با شعرای سبک هندی 15 ، در ستایش و تحسین فلک و گردون میگوید: جویا محیــــط عالم امکــــان بــــود دلم در رقص و خوشدلی فلک از شادی مـن است (دیوان، 1378: 92) جویا که درمقام تحسین از چرخ، معتقد است که: «در رقص و خوشدلی فلک از شادی من است»، با تأسی از هنجار دیرینة ادب فارسی، در نکوهش چرخ گوید: از زمیــــن در کاسه اش کردیــم خـاک چـرخ بــا مـا دشمــــن دیرینـــه است (همان: 101) مضمون آسمان و چرخ فلک، در شعر جویا با تأسی از شعرای قبل و هم عصر وی، به نوعی دیگر نیز مطرح شده است، یعنی؛ جویا در جایی معتقد است که هیچ کس قادر به زبون ساختن چرخ فلک نیست: زبون کی می توان کردن به نیرو چرخ پر فن را؟ به خاک افکنده این زال کهن چندین تهمتن را (همان: 69) در جای دیگر بر خلاف عقیدۀ پیشین خود می گوید: ای آسمـــــان ز قامـــت خم گشته ام بترس دست تـــــو نیست در خـور زور کمــان ما (همان: 61) 2-2- آسودگی و آرامش جویا در دعوت به آسودگی و آرامش و نگرش مثبت به آن می گوید: بهـــر دولت بگذرانی از چه بی آرام عمر؟ دولتی گر هست عمر من!در آرام و است و بس (همان: 223) بر خلاف عقیدۀ قبلی، در نگاه منفی به آسودگی و دعوت به بی طاقتی و اضطراب گوید: دوا بـــــه درد کنیدم که در طبیعت دل هـــوای کشور آسودگـــــی موافق نیست (همان: 112) 2-3- آشنایی جویا، همنوا با هنجار ادبی، در نگرش مثبت به آشنایی می گوید: توان به حسن ادب پــــاس آشنایی داشت ز حفــظ مرتبـــه این گنج پاسبان دارد (همان: 143) در جای دیگر، بر خلاف هنجار دیرینه ادبی، در نگرش منفی به آشنایی و نگرش مثبت به بیگانگی، که ناشی از عدم ثبات فکری و عدم تعادل روحی و روانی وی و قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف در زندگی است، میگوید: از دکان آشنـــــایی جنس آسایش مجوی این گهـر جویا!