خلاصة:
دولت اموی در بستر جامعهای شکل گرفت که از حیث رفتار اجتماعی با خشونت و پرخاشگری خو
گرفته بود. ازاینرو امویان سیاست خاصی در راستای کاربست خشونت در جامعه و فرمانبردار کردن
مردم با آین روش پیش گرفتند. این سیاست به کار گماشتن فرماندارانی بود که از حیث خانواده و
بهویژه مادر دچار عقدههای روانی بودند. این دسته از فرمانداران به علّت نداشتن پیشینهی مناسب
خانوادگی در جامعهی آن زمان عرب از سنین کودکی تا بزرگسالی در تیررس نکوهشها و سرزنشها
قرار داشتند. این کنش جامعه مایهی شکلگیری حس پرخاشگری و درنتیجه واکنش سخت آیشان
پس از رسیدن به قدرت میشد. در این پژوهش با بهرهمندی از نظریهی ناکامی و پرخاشگری به
بررسی موردی پنج فرماندار اموی یعنی زیادء عبیداللّه بن زیادء حجاج بن یوسفء خالد بن عبدالله و
برادرش اسد پرداخته و فرض بالا را مورد آزمون گذاشتهایم. نتیجهی پژوهش نشان میدهد این پنج
فرماندار از حیث پدر و مادر دچار پیشینهی پسندیده از سوی جامعه نبوده و این کمبود توسط ایشان
به شکل خشونت و کشتار پاسخ داده شده است.
ملخص الجهاز:
این نظریه بر این باور است که برخی عوامل خارجی مانند ناکامی مایهی برانگیخته شدن میل زیاد برای بروز خشونت و پرخاشگری میشود (روانشناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، 1382: 302- 305).
» (پیشین، ج 5: 456) گزارشها از این دست بسیار است بهگونهای که ما تقریبا هیچ گزارشی در اختیار نداریم که در آن زمان عبیدالله را عبیدالله بن زیاد خوانده باشند بلکه بیشتر به جهت تحقیر به نام ابن مرجانه خوانده میشد.
گرچه نمیتوان از ناقص به دنیا آمدن او بهسادگی عبور کرد چراکه اگر چنین بوده باشد به مسائل ظاهری از دید جامعهشناسی و روانشناسی و تحقیرهایی که احتمالا میتوانسته از این جنبه شده باشد ارتباط پیدا میکند؛ اما آنچه به بحث ما مربوط است قسمت نخست گزارش است که نشان میدهد مادر حجاج زنی بود که گرچه روسپی نبوده اما یکبار پیش از یوسف ثقفی ازدواجکرده و سپس همسر یوسف شده است.
در نخستین گزارش طبری و در زیر عنوان قیام بهلول خارجی آمده است که بهلول گفت: «به خدا با کشتن پسر زن نصرانی کاری از پیش نمیبریم- منظورش خالد بود-....
» (پیشین، ج 5: 359) ابن زیاد در این سخنرانی کوتاه به واژگانی مانند حلال بودن خون و مال، آویخته شدن و تبعید اشاره کرده است.
وی همچنین در گزارشی دیگر که در مروج الذهب آورده است این گزارش را تکمیل میکند: «وقتی حجاج مرد پنجاههزار مرد و سی هزار زن در محبس وی بود که شانزده هزار کس از زنان برهنه بودند.