خلاصة:
از جمله مباحثی که از دیرباز تاکنون اندیشه قرآن پژوهان را به خود معطوف نموده است، مسئله وجود یا عدم وجود واژگان قرآنی برگرفته از زبان های دیگر (موسوم به بحث واژگان دخیل) است. در این میان، پاره ای مبانی فکری و اعتقادی موجب شده تا عده ای از مستشرقان در برابر این موضوع، موضع ویژه ای اتخاذ نمایند و به کار رفتن تعدادی واژه دخیل درقرآن را دلیل بر غیر وحیانی بودن و اقتباس آن از کتب ادیان سابق تلقی نمایند. باور ما آن است که استفاده از تعداد اندکی واژه قرضی پدیده ای کاملا طبیعی و در راستای فرایند وام گیری زبانی در دیگر زبان ها بوده است. این نوشتارکوششی است، در جهت اثبات نادرستی مبانی نظری بعضی مستشرقان که در سه حوزه غیرامی بودن پیامبر(ص)، غیروحیانی بودن قرآن و عدم تاثیرپذیری آن از کتب آسمانی ادیان سابق از آن ها بحث می شود.
The issue of the existence or non-existence of Qur'anic words derived from other languages (called the discussion of loan-words) is one of the issues that have long been discussed by the Qur’anic scholars. Therefore, due to some intellectual and religious principles, some Orientalists have taken a special stance on this issue and consider the use of a number of loan-words from other languages in the Holy Qur’an as the reason to regard the Holy Qur’an as a non-revealed book adapted from the books of the former religions. We believe that the use of a few borrowed words from other languages in the Qur’an has been quite natural and it is according to the process of lexical borrowing in the other languages. This article attempts to prove the falsity of the theoretical foundations of some Orientalists with regard to three issues, 1. The literacy of the Prophet (PBUH), 2. The Holy Qur’an as a non-revealed book, and 3. Non-adaptation of the Qur'an from the scriptures of the former religions.
ملخص الجهاز:
از آنجا که برخی مستشرقان تلاش کردهاند، تا پدیدۀ طبیعی وامگیری زبانی را با موضوع اقتباس از کتب ادیان سابق خلط نموده و از این راه غیر وحیانی بودن و تأثیرپذیری قرآن از کتب مقدس پیشین را نتیجهگیری نمایند، پرداختن به مسئلۀ واژگان دخیل به عنوان یکی از موضوعات مهم قرآنی و همچنین ابطال تلقیات نادرست مستشرقان دربارۀ قرآن بسیار لازم و ضروری مینماید.
۱-۳- تشابه در قصص اکثر مستشرقان براین باورند که قصص و داستانهایی که در قرآن بیان شده است، عینا همان چیزی است که در کتب یهود و اناجیل و حتی در تعالیم زرتشت و برهماییان آمده است و گاه تا حدی در این ادعا پیش رفتهاند که گفتهاند، قرآن صورتی از تلمود است که از طریق علمای یهود و دیگر اهل کتاب که ارتباط نزدیکی با جزیرة العرب داشتند، به دست پیامبر اسلام رسیده است.
(جفری، همان، 67) همچنین برخی از نویسندگان دائرة المعارف الإسلامیة در ذیل بعضی مدخلهای ویژۀ قرآنی تلاشکردهاند تا به منظور مشوه ساختن چهرۀ قرآن ثابت نمایند که واژههای قرآن عمدتا اقتباس از تورات، انجیل و دیگر منابع اهل کتاب است؛ برای نمونه، میتوان به دو مورد از تلاشهای زیرکانۀ آنها اشاره کرد: 1- کارادی وو در خلال توضیح کلمۀ «جهنم»، الهی بودن قرآن و رسالت حضرت محمد(ص) را مورد طعن قرار داده و چنین میگوید: «جهنم کلمهای مشتق از لفظ عبری «جیحنون» یا «وادی هنوم» است ...
طبیعی است که وجود چنین باورها و تلقیاتی موجب خواهد شد که آنان به هنگام مواجهه با واژگانی که از زبانهای دیگر وارد زبان قرآن شدهاند، بار دیگر اندیشۀ تأثیرپذیری از کتب ادیان سابق در اذهانشان تقویت شود؛ آنگونه که حتی برای اثبات آن به این واژگان استشهاد کنند.