خلاصة:
آﺳﯿﺎی ﻣﺮﮐﺰی ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺟﻐﺮاﻓﯿﺎﯾﯽ و ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺟﻤﻌﯿﺘﯽ، ﻣﺴﺎﻋﺪ ﻫﺮﮔﻮﻧـﻪ ﺗﻐﯿﯿـﺮ و ﺗﺤﻮل ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. اﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﻌﺪ از ﻓﺮوﭘﺎﺷﯽ ﺷﻮروی در ﺳﺎل 1991 دﭼﺎر ﯾـﮏ ﻧـﻮع از ﻫـﻢ ﮔﺴﯿﺨﺘﮕﯽ ﮔﺮدﯾﺪ. ﺑﺮآﯾﻨﺪ ﺗﻤﺎم اﯾﻦ از ﻫﻢ ﮔﺴﯿﺨﺘﮕﯽ را ﻣﯽ ﺗﻮان در ﻗﺎﻟﺐ ﺟﻨﺒﺶ ﻫﺎی اﺳـﻼﻣﯽ اﻓﺮاﻃﯽ (ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﻠﻔﯿﺴﻢ، ﺳﻮﻓﯿﺴﺖ ﻫﺎ، وﻫﺎﺑﯿﺖ و ﻃﺎﻟﺒـﺎﻧﯿﺰم)، ﻗﺎﭼـﺎق ﻣـﻮاد ﻣﺨـﺪر، ﻗﺎﭼـﺎق اﻧﺴﺎن، ﺗﺠﺰﯾﻪ ﻃﻠﺒﯽ، ﺳﻼح ﮐﺸﺘﺎر ﺟﻤﻌﯽ، ﺟﻨﺒﺶ ﻫﺎی ﺟﺪاﯾﯽ ﻃﻠﺒﯽ و اﻧﻘﻼب ﻫﺎی رﻧﮕﯽ، ﻓﻘـﺮ و ﻓﺤﺸﺎ، ﺑﯿﮑﺎری، ﻓﺴﺎد، ﭘﻮﻟﺸﻮﯾﯽ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻧﻤﻮد ﮐﻪ ﻫﻤﻪ اﯾﻦ ﻋﻮاﻣﻞ، ﻣﻨﻄﻘﻪ را ﺑﻪ ﺳـﺮزﻣﯿﻨﯽ ﺑﯽ ﺛﺒﺎت ﺗﻐﯿﯿﺮ داده اﺳﺖ. ﺑﺎ اﯾﻦ ﺣﺎل ﺗﺎﮐﻨﻮن ﻣﺒﺎﺣﺚ اﯾﻦ ﺑﯽ ﺛﺒﺎﺗﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺟﻤﻌﯿﺘﯽ در اﻧﺪازه ﭘﺬﯾﺮش اﻓﺮاﻃﯽ ﮔﺮی ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﭼﻨﺪاﻧﯽ ﻗﺮار ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺣﺎﺿـﺮ ﺑﺎ ﺑﺎ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ ﺳﻪ ﻣﺆﻟﻔﻪ ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬار ﻗﻮﻣﯿﺖ، ﻣﺬﻫﺐ، اﻗﺘﺼﺎد در ﺳﺎﺧﺘﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ ﺟﻤﻌﯿﺘﯽ آﺳﯿﺎی ﻣﺮﮐﺰی و اﻧﺪازه ﭘﺬﯾﺮش اﻓﺮاﻃﯽ ﮔﺮی ﻣﯽ ﭘﺮدازد.
ملخص الجهاز:
تنها با یک نگاه ظاهری به جمهوریهای مختلف میتوان مشاهده نمود که سر ریز قومیتهای مختلف به جمهوریهای دیگر و به دنبال آن ماهیت تصنعی مرزها در منطقه، به روشنی نشانگر وجود زمینههای احتمالی بحران بر پایه قومیتگرایی در اغلب کشورهای منطقه میباشد، که به راحتی میتواند توازن سیاسی موجود میان کشورها و داخل کشورها را برهم زند (واعظی، 1387: 108) بحث تنوع قومیتی و تسلط بر آنها چه در منطقه قفقاز و چه در آسیای مرکزی و سایر جمهوریهای استقلالیافته اتحاد جماهیر شوروی به عنوان میراثی از دوران تزارها در پی بسط سیاستهای توسعهطلبانه آنها به جای مانده است.
به نظر میرسد سیاستهای اعمالی نادرست دولتهای منطقه نسبت به جریان اسلامگرایی یکی از زمینههای مهم در شکلگیری افراطگرایی در این منطقه پس از فروپاشی شوروی باشد به طوری که میتوان گفت رژیمهای آسیای مرکزی امروز با معمای بزرگی به نام مذهب اسلام، که در آسیای مرکزی تعریف متفاوتی از ذات اسلام پیدا کرده است مواجه هستندکه امکان وحدت کشورهای چند نژادی و قبیلهای را فراهم آورده و از طرف دیگر حاکمان این کشورها احساس میکنند که اسلام سیاسی تهدیدی بر حکومت آنها خواهد بود.
افزایش جنایات سازمانیافته، پیوستن به گروههای افراطی و تروریستی با انگیزههای مادی و مهاجرت از سرزمین خود برای یافت شغل مناسب از جمله پیامدهای ناگوار فقر و بیکاری در کشورهای آسیای مرکزی خواهند بود که عملا امنیت این کشورها و کل منطقه را تهدید میکنند.
به عبارت دیگر با وجود فقر در این کشورها، سازمانهای مذهبی و گروههای افراطگرا نیز برای اجرای برنامههای سیاسی خود از جمله مبارزه با حکومتهای سکولار حاکم در منطقه از این وضعیت استفاده وبسیاری از مردم را به سمت خود جذب کردند.