خلاصة:
تحولات بزرگی که در چند سال اخیر در جهان عرب اتفاق افتاد و پسلرزههای آن همچنان ادامه دارد، توجه بسیاری از محققان و تحلیلگران در حوزه انقلابها را به خود جلب کرده است. در این میان نظریههای ساختارگرایانه از مهمترین رویکردهای پژوهشگران در تبیین انقلابها است. در میان این نظریهها، نظریه انقلاب اجتماعی در کتاب «دولتها و انقلابهای اجتماعی» مشهورترین نمونه در میان نسل سوم نظریههای انقلاب میباشد. اما با توجه به آنچه که اسکاچپول اذعان دارد، نظریه وی توانایی تبیین انقلاب ایران را ندارد. از اینرو سوالی که ایجاد میشود این است که آیا اسکاچپول باید تنها نظریهاش را در مورد ایران تغییر دهد یا خیر و این نظریه توانایی تبیین سایر انقلابهای جهان اسلام را دارد. بنابراین هدف مقاله، «مقایسه انقلابهای مصر، تونس» بر اساس نظریه انقلاب اجتماعی است. سوال اصلی این مقاله این است که آیا نظریه انقلاب اجتماعی قابلیت تبیین انقلابهای مصر و تونس را دارد؟ فرضیه مقاله این است که نظریه انقلاب اجتماعی نه تنها توانایی تببین انقلاب ایران را ندارد بلکه این امر در مورد سایر انقلابهای جهان اسلام نیز صدق میکند.
ملخص الجهاز:
اسكاچپول در مقدمه کتابش «دولتها و انقلابهای اجتماعی» در مورد تعمیمپذیری نظریه انقلاب اجتماعی چنین متذکر میشود: «در مقایسه با سایر نظریههایی که مورد مطالعه و ارزیابی قرار دادهام، روش مقایسه تاریخی را بهترین روش برای بررسی و مطالعه انقلابها یافتم» (اسکاچپول، 1376: 12) اما با وقوع انقلاب ایران در سال 1357/1979، نظریه انقلاب اجتماعی در تبیین انقلاب ایران به بن بست خورد؛ زیرا در این نظریه به مؤلفههایی چون رهبری، ایدئولوژی، روشنفكران و كارگزاران تاریخی و احزاب و سازمانهای سیاسی و فرهنگی كمتر توجه شده و تأكید بیشتر بر مؤلفههای ساختاری چون ساخت دولت و نظام بینالملل و ساخت اجتماعی و سیاسی است.
حال این مسئله مطرح است که باید انقلاب ایران را به عنوان یک مورد منحصر به فرد مورد بررسی قرار داد یا اینکه علت سایر انقلابهای جهان اسلام را نیز در پرتو شواهدی دیگر مانند ایران مورد بررسی قرار داد؟ خیزش انقلابهای عربی از سال 2010 که با انقلاب تونس آغاز شد، توجه متخصصان و صاحبنظران حوزه نظریهپردازی را به خود معطوف کرد.
بلکه هنگامی که دولتی از لحاظ نظامی، اقتصادی و سیاسی فلج شده باشد، کارگزاران انقلابی میتوانند از امکانات برای ایجاد فرصت در جهت دگرگونی و تغییر استفاده کنند (هادیان، 1377: 183) اسکاچپول بین شورش، انقلابهای سیاسی و اجتماعی تمایز قائل میشود و معتقد است شورشها میتوانند با موفقیت همراه شوند و تغیراتی در طبقات نیز ایجاد کنند اما باعث تغییرات ساختاری نمیشوند.